امروز؛ امروز؛ امروز.

از عصبی بودنم سرِ گندقولیِ خَوانواده، و ۷ نفری چپیدن توی ماشین، و طی کردن مسیرِ نیم ساعته توی ۲ ساعت رو اگه فاکتور بگیریم؛ پابوساً همه چی مالیدم به روسریم D: از لاک بگیر تا قورمه سبزی! تازه صورتی کمرنگ عم بود ^•^

تازه در ازای کتابی که بهش دادم، یه کتاب و یه لباس عم کادو گرفتم. جا داشت دست کنم تو چال لپاش بگم آبجی انقد مهربون نباش؛ دوست داشتم تا ابد بغلش کنم بگم من آبجی ندارم آبجی من میشی؟

تو خونه شون با یه اسباب بازیه رل زدم :) نو دایرکت :`|

* ناموس طوراً موندم کلاس دف ثبت کنم یا نه :|

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱۸ تیر ۹۶

مسابقه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • آندرومدا :)
  • جمعه ۱۶ تیر ۹۶

فقر مطلق چشمهایت

از علوم تجربی متنفرم؛ هیچوقت به هیچ جونوری لبخند نزدم؛ هیچوقت مار و سوسک و پشه و رو توی شیشه نذاشتم؛ هیچوقت از علم پزشکی لذت نبردم و هیچوقت اسم هیچ جونوری رو یاد نگرفتم؛ این وسط تو استثنا بودی! من فهمیدم تو از «زندگی» فقط یاد گرفتی که دل و دین آدما رو ببری؛ شب و روز رو ازشون بگیری؛ دیوونهٔ اسمت و رسمت و وجودت و مدل حرف زدن و لباس پوشیدن و راه رفتن و نگاه کردنت بکنی؛ بعدشم... بری‌. 

تو تنها جونوری بودی که اسمتو یاد گرفتم.

مجموعه دلنوشته #فقر_مطلق_چشمهایت نوشتهٔ #آندرومـدآ

کانال aandr0medaa

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۱۵ تیر ۹۶

چه وَضِ

* از مجموعه توانایی های فلج بازی هام می تونم به دو مورد، صراحتاً اشاره کنم: ۱. قوری شکستن ۲. نابود کردنِ ۸ فقره هندفزری در طول دو سال :) 

* عاغا ینی چی :| من نسبت به هم سن و سالام ریزه ترم؛ ۱۶۳ سانتی متر قد؛ ۴۹ کیلوگرم جرم :| دوستام همه بالای ۶۰ کیلو :| فامیلا برعکس فکر میکنن :| بعد من اصن کلا به غذا نخوردن معروفم :|

اون روز زن دایی بابام میگه خب عزیزم درست تموم شد؟! 

منم فکر کردم امتحانا رو میگه :| گفتم بله.

بعد گفت کدوم دانشگاه؟! 

منم پوکر نگاش کردم :| 

رژیم غذاییمو از خوردن یه کفگیر در روز، و خوردن شام و ناهار، به خوردن پشمک و آبنبات چوبی تغییر خواهم داد. باشد که فکر کنند خردسالم‌. و من الله توفیق.

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶

و تنهآ تکیه گاه، الله‌.

مامان خسته است؛ بابا کلافه است؛ کپیده ام توی اتاقم؛ استرسِ دردسر هایی که تیچر جدید به گردنمان انداخته؛ عمو را دارند بخاطر‍ِ اخلاق گندش اخراج می کنند، غصه نانِ شبِ دوقلو هایش را می خورد؛ مهمان خواهیم داشت؛ هرچه مادر را التماس می کنم قبول نمی کند، هی می گوید فردا، فردا نمی آید؛ بهارِ بیشوعور هم طبق معمول می خواهد برود...

پ.ن / «هیچ می دانی که شاعر شده من؟ همه از شعر تو عاشق شده اند. » و این قرتی بازیا :)

۲. مرسی بابت پست قبل :) فکر نکنید الان دارم زار و ضجه میزنما :| من واقعا خودم از خودم انتظار قبولی نداشتم :| برای همین اصلا ناحارت نیستم :) 

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶

slowMind

أنا کند ذهن؛ نتایج ازمون تیزهوشان اومد؛ تراز قبولی ۳۰۰۰۰ بود و من با تراز ۲۷۰۰۰ در اوج خداخافظی میکنم :)

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۱۳ تیر ۹۶

برای همسر آینده ام D:

داداژ اون موقع که میای خواستگاری نگی نگفتی. الان میگم. من هروقت مامانمم چایی میریزه، انگشتمو میکنم تو تک تک چاییا تا بدونم کدوم خنک تره بخورم :] چندش هم خودتی و اون خواعر خیار چمبرگت :]

* چروک پروکِ کامنت دهندگانِ لَست پست :) 

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱۱ تیر ۹۶

خصوصیِ خصوصی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱۱ تیر ۹۶

هپینس ~.~

خیلی خوژالم :) اصاً همینه :)) رمانمُ تا اخر تابستون تموم میکنم :))) نه تیزهوشان قبول میشم نه نمونه  دولتی :)))) پُری به آغوش بلاگستان بازگشته :))))) قراره کلی کتابای خفن بخونم :)))))) همچنان گند عکسم :))))))) حمید هیراد و پازل اهنگ  ژدید دادن بیرون :)))))))) امروز اولین جلسه کلاس زبان با اون تیچر ژدیده ست :)))))))))) خدایا شکرت :)))))))))

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۰ تیر ۹۶

=|

مامان بزرگم بهم یدونه از این جا جواهری چوبی بزرگا بهم داد‌ . بعد میگه قبلا هم بهت داده بودم این شکلی؟

گفتم آره.

گفت خا این باشه واسه جهیزیه ت .

داداژ من می خوام ادامه تحصیل بدم =|من تازه پارسال سیکل گرفدم خا.

۰/ عذر می خوام؛ نظرات ۲ پست قبل خونده شدن ، اما به هر دلیلی تایید نمیشن. ممنون که درک می کنید .

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

تُ مرا مست کنی...

" رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ"

پروردگارا آنچه را که طاقت تحمل آن

را نداریم بر (دوش) ما مگذار ...

بقره/286

 

از http://parchin-2.blog.ir 

۰/

[ خدا جون؛ داری سر راهم نشونه می ذاری ]

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

امروزِ لعنتی

و مادری که «لابی» و «ویو» را با هم قاطی می کند.

* امروز از بهترین روزهای عمرم می تونست باشه. اما یه چیزی کم بود. کاش می دونستم چی. یه چیزی که نمیذاشت از اون خنده های معروفم کنم که داداشم با خنده و لب گزیدن جلو دهنمو بگیره. خدایا من حواسم نبود تو چیو ازم گرفتی. بگو بهم لاقل چیو گرفتی‌. بگو چی تا بدونم چرا همه افسرده صدام می کنن درصورتیکه افسرده نیستم.

* و دویستمین پستِ اینجا.

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

وات ایز هَپِنینگ تو می؟ :|

- صداش... آخ آخ صداش خودِ خودِ خودِ بهشت بود. صدای آدم خودِ خودِ خودِ بهشت باشه می دونی ینی چی؟ واسه خودش که هیچی نیست؛ حال می کنه با صدای قشنگش. یا شایدم اصلا خودشم ندونه صداش چقدر قشنگه. ولی وای به حال خاطرخواهش! آقا بدبخته، بدبخت! هی راه به راه باید غش کنه! زارت و زیرت ضعف بره! 

باز می دونی بدبختیِ دیگه چیه؟ 

اقا دیدی میگن چشمِ یارِ ما خوشگله فلانه؟ باز چشم یه چیزی. صدا دردسره! چشم قشنگ باشه باز می تونی سرتو بندازی پایین. ولی صدا چی. گوشتو نمی تونی بگیری که. قهر می کنه میره.

صداش‌‌‌... معجزه ست‌‌.

#آندرومدا

 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۶ تیر ۹۶

و چه زیباست تُ را داشتنت...

خدایا‌.‌..سامان دِه...سامان ده پریشانی ما را‌...قهقهه می زنم و صدایش از دور خوش است...

همین تُ که مرا کشت!

#شما‍‍‍سکوت‍ ‍کنید

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۵ تیر ۹۶

نمک شو

پنلِ مرگ گرفته ی من نمیدونم چرا لینک نمیکنه خاک بر سر. 

آمّا شما این لینک را بگشایید. 

http://words-gray.blog.ir

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۴ تیر ۹۶

هرکی منو می بینه میگه چرا افسرده ای ؟

آقا..آقای محترم..پدر عزیز..مادر گرانقدر..نباید یه آدمو جلو یه آدمِ همسن و سال خودش ضایه کرد. من حساسیت دارم‌. حَس_سا_سیَت.

اونم جلو کسی که ازش متنفرم.

* توروخدا پاشو برو خونه تون. منی که حالم از لوس بازی و گریه بدم میاد سه شبه دارم زیر پتو گریه میکنم. برو اقا. برو. ازت بدم میاد. چی داری تو که میکوبونن تو رو تو سر من؟ ابروت عسلیه یا چشات کمون؟ فقط زبون داری دیگه. زبون. زَ_بون.

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۴ تیر ۹۶

فقر مطلق چشم هآیت

میثمِ بادیگارد سرش را از شیشه ماشین کرده بود بیرون و از بودن و نداشتنِ عشقش زار می زد. تو اما صدای ضبط را زیاد کرده بودی، داشتی قهقهه می زدی، سرت را از شیشه کرده بودی بیرون و باران تمام رخت را خیس می کرد و دست او را گرفته بودی.‌ من هم فیلمبردار مجلستان بودم خب... از دوربین، در ماشین بغلی، زوم کرده بودم روی صورتت... به چشم هایت... چشم هایت...‌

#آندرومدا

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۳ تیر ۹۶

چاپلوسِ پاچه خوار نباشیم.

مرسی اه ^^

* اگه یه عده مزاحم تو خونه مون نباشن، آی ویل دو #مساحت_زیست_من چلنج ~.~

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۳ تیر ۹۶

یدژخیدسحسدیحیدسمکاتد

ماه عسلو دیدیندون؟ مهمونش یه خیر مدرسه ساز بود. بابابزرگ بهزاد لیتو بود 😂😯

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶

hate 4ever

هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو هیت یو .

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان