از علوم تجربی متنفرم؛ هیچوقت به هیچ جونوری لبخند نزدم؛ هیچوقت مار و سوسک و پشه و رو توی شیشه نذاشتم؛ هیچوقت از علم پزشکی لذت نبردم و هیچوقت اسم هیچ جونوری رو یاد نگرفتم؛ این وسط تو استثنا بودی! من فهمیدم تو از «زندگی» فقط یاد گرفتی که دل و دین آدما رو ببری؛ شب و روز رو ازشون بگیری؛ دیوونهٔ اسمت و رسمت و وجودت و مدل حرف زدن و لباس پوشیدن و راه رفتن و نگاه کردنت بکنی؛ بعدشم... بری‌. 

تو تنها جونوری بودی که اسمتو یاد گرفتم.

مجموعه دلنوشته #فقر_مطلق_چشمهایت نوشتهٔ #آندرومـدآ

کانال aandr0medaa