پرسش جهت رفع ابهام | اَنسرِ پلیز ×.×

شُمام وقتی دارین آهنگ گوش میدید توی ذهنتون ازش موزیک ویدیو درست میکنید با حضور خودتون عندرون موزیک ویدیوعه یا فقط من اختلالات روانی دارم؟ :||| 

- با اهنگای لیتو خعلی حال میده این حرکت :|| مثن اون تیکه ک اهنگه اوج میگیره خودمو تصور میکنم موهام لَخته بصورت اسلوموشن وار از راست تکون میدمش چپ. از اطرافم دود سیگار میاد. موهام توی روشنایی اندک پنجره معلوم باشه. اتاق تاریک و مخوف باشه. بوت بپوشم پامو لش طور اویزون کنم ع صندلی. واعی یه نشونه خفن عم رو مچ دستم باشه.

من برم بمیرم ^^ 

- قبل ع مرگ اینم بگم ادبیات معنی شعر و نثر + معنی واژه رو ۲۰ شدم . دلِدون عاب. 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۱۰ اسفند ۹۵

- این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید.

- به یارو رفتم تا تونستم تفریق انتقالی رو ب برادر کوچک و احتمالا کندذهن و بیش فعالم یاد دهم :|| 

- چرا ما باید قبل عید امتحان میان ترم بدیم؟ فردا میان ترم عربی + ترم دوم ادبیات | معنی واژه :|| ایی ||

- امتحان تاریخ مدنی امروز عم کلا هیچی عصن :|| نامرد سخت بود. پشگل خالص شد برگه م :||

- زندگیم داره میره همون سمتی ک نمیخوام انگار. داره یه اتفاقای مزخرفی میفته. من نمیخوام خصوصیات اخلاقیم تغییر کنه. نمیخوام یه آدم عصبی و منزوی باشم. چند وقته جنی شدم باز 😒

- پشگل ترین خصوصیت اخلاقیم اینه ک ب خیلی از ادما کمک میکنم توی تصمیم گیری هاشون؛ خیلی شعار میدم براشون. خیلی جوگیر میشم براشون __ بعد نوبت خودم میرسه میمونم توش.

- دیدید انوشه جان خوژگِلِ من رفت بالا اسکارَرو گِرِف :* 

- آلبوم اپیکورو دان کردم امیدوارم خوب باشه وگرنه نابودشون میکنم چون دو ساعت واسادم دان شه :×

- عاغا چرا محسن چاوشی انقد خشن شده :|| تکستای اهنگاش خیلی خشنه بابا :|| همش میگه بمیرید بمیرید بمیرید :| نمیخوایم خو داداچ :|| 

- این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید.

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۹ اسفند ۹۵

آرامش...و دیگر هیچ.

| و بر خداوند توکّل کن  و همین بس که خداوند وکیل و نگهبان تو است.|

|وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ وَکِیلًا|

|آیه ۳ سوره مبارکه احزاب|

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۸ اسفند ۹۵

پُشتِ بنزِ خف کُپـُل

- امروز هرچی ناله زدیم امتحان میان ترم دومو از ۲شنبه نگیرن گوش نکردن آژخالا :[ تازه اولیش تاریخ و مدنیه :|| ینی پی پی اصن :| ۱۳ تا ۱۸. ینی شیش درس. ایی. 

-مام بزرگم زنگ زده میگه پنجشنبه سفره روضه فاطمیه س خونه مون :| چارشمبه بیا خونمون توـ داداچ خو من شنبه ش امتاحان ریاضی دارم خو میان ترم :|

- امروز جنازه بودم من :| حالم واقعنی بد بود :|| 

- من چرا مانتوی عید نخریدم؟ و چرا اصن تو فکرش نیستم؟ ع من بعیده :||

- واعی امتاحانا :[ 

- فاینالو انقد ناله زدم گفتم قهوه ایدم، ۹۹ شدم از ۱۰۰ـ پیشرفت کردم عنیقا. از ۷۷ و ۸۸ و اینا رسیدم ب ۹۹. وا حیرتا...

‌- عنوانو دوس من. عنوان ندوس منو؟

- عَی بابا.

- نامردا چرا پست قبلو نخوندید؟ :|| 🌃لینک🌃

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۷ اسفند ۹۵

عشقِِ اول و آخرِدون اومدش :)

" اینهمه زحمت تایپ کشیدم هرکی نخونه از وسط نصف میشه :/ من رفتم مشهد دعام میگیره :/"

های گایز :) آی ام مش آندرومدا :))

- یه دوس دارم اسمش بهمنه. یعنی فامیلیش بهمن پوره. ما بهش میگیم بهمن. کیلی کیلی زیاد شیکموعه :/ اونروز ک از مدرسه داشتیم با اتوبوس  میرفتیم راه آهن تهران، یه پرتقال از کف اتوبوس قل خورد و افتاد دست بهمن. حالا من اون وسط برخاستم و روی منبر نیشسدم: 

و خداوند روزی را قراهم مینماید.

- توی مسافت پارکینگ راه اهن تا خود راه اهن غزل سه بار خورد زمین :/ یه بار پاش گیر گرد ب چادرش...یه بارم ب چمدون من...یه بارم ب خود من :/

- واعییییی قطاره سریع السیر نبود ولی اتوبوسی بود :/// ما دیگه تهش پاشیده شده بودیم ب اطراف :/ من و غزل هرجوری مینشسدیم باز با مُچکل مُباجه میشدیم نامصب :/ 12 ساعت تو راه بودیم :/// نرگس دگ مغزش رگ ب رگ شده بود :/ میگفت چرا زنگ نمیخوره ؟:/ به من میگفت بازوتو سفت کن سرمو بکوبونم بِش :/ 

- مرده رد میشد میگفتیم کی میرسیم. میگفت یه ساعت دگ...مام جیغ میکشیدیم :/ میگفت اذیت نکنید دیگه ://

- یه یاروعه ک اصن جوابمونو نمیداد از بس پرسیده بودیم.

- مرده از کنارمون رد شد کیلی کیلی باکلاس گفت نسکافه میل میکنید یا چای؟ من و غزل عم فک کردیم مفتیه گفتیم نسکافه :/ نامصب مفتی نبود 3 هزار تومن پول دادیم پاش :/

- منم مغزدرد گرفته بودم..توی حرم اذان ک میداد میگفتم بچه ها زنگ خورد :/

- نشسته بودیم توی یکی از صحنها قران میخوندیم. یه ملخ ب ابعاد فیل جلومون بود :/ من و غزل عربده کشان  رفتیم اونور :/

- یه چیز پشمالویی هست دست خادما...من و غزل بهش میگفتیم بیلبیلک :/ بیل-بی- لک :/ هی میخواستیم باب الجوادو پیدا کنیم هی از بیلبیلکیا میپرسیدیم :)

- کتاب آنشرلی ک من میخونم مال خودم نیست مال یگانه س. من یه حسی بهم میگفت نبرمش مشهد خراب میشه. ولی بردم تا توی قطار بخونم . عطیه گاو یه لحظه با اون چایی نکبتیش اومد پیشم زارت ریخت روی کتابه :/ چار پنج صفحه اول کتابه نابود شد یعنی چروک شد. من دیگه هرچی بلد بودم فحش ب عطیه دادم :/ اونم نکبت الدوله زارت زارت خندید و رفت. فردا چی بگم ب یگانه؟ :؟

- باورم نمیشه تونستم پس از مدتها ستاره ببینم تو اسمون :/ تهران ک هیچی :/ واعی قشنگ تونستم یه کهکشان ببینم. شایدم ی سحابی بود. صورت فلکی جبار عم دیدم تازشم.

- ناظممون خواست عکس بگیره گوشیش شارژ نداشت دوربین جلوش کار نمیکرد :/

- وقتی داشتیم برمیگشتیم تهران اونجا ک از قطار پیاده میشدیم و کوپه هارو داشتن خالی میکردن من همینجوری فضولی میکردم توی کوپه های خالی.. دیدم چادر مشکیه توی یکیشون..اومدم بیرون دیدم دختر هفتیمه داشت میگریست میگفت چادرم کو...ب ناظممون گفتم من ی چادر دیدم توی یکی از کوپه ها... سه ساعت قربون صدقم رفت ک برم بیارمش..چمدونمو ازم  گرفت..منم چادر دخترره رو بتمن گونه و اسپایدرمن طور براش بردم. حالا هی عربده میکشیدم توی قطار منو نذارید منو نذارید منم ببرید :/

- واعی موقعی ک داشتیم میرفتیم مشهد دستشوییای قطاره کیلی کیلی ژون بود...اصن از اخرین متودهای تکنولوژیکی اندرونش استفاده شده بود..یه فلاش تانک داشت یه دکمه سبز بود ... من هی چپ و راست با نیش باز دکمه هه رو میزدم کیلی خوب بود D:

- چند دیقه مونده بود برسیم دختر هفتمیه شروع کرد شعر خوندن...رسیدیم و رسیدیم کاشکی نمیرسیدیم. آی ریختیم سرش فحش کشش کردیم. آی ریختیم سرش. آی ریخیتم.

- عاه باورم نمیشود دستم 2 بار خورد ب ضریح. غزل ترسوی گستاخ فرومایه بزدل میگفت نریم من میترسم له میشم. دفعه اولو اومد ولی دفعه دومو تنها رفتم. یه دونه از اون پارچه سبزا عم گرفتیم مالیدم به ضریح. با خودم راجع ب اون پارچه هه خیلی فکر کردم.

- برا اولین بار تو عمرم رفتم تونل وحشت. نترسیدم ولی گلوم پاره شد :/ گروه گروه میفرستادن داخل نوبتی. گروه اول ک رفتن خیلی ترسیدن چند ثانیه بعد ک رفتن تو اومدنم تو درو کوبیدن با جیغ ک مارو بیارید بیرون. داشتم پاشیده میشدم ب اطراف ع خنده. خودمون ک رفتیم تو ولی کیلی زیاد حال داد. یه گروه شاخ بود توی مدرسمون. با اونا رفتیم تو. مث سگ ترسیده بودن. من و غزل پوکر داشتیم راه میرفتیم. وقتی میخواستیم بریم تو بچه ها گفتن چادرتو در بیار میره تو دست و پات نمیتونی خوب جیغ بکشی :/ منم ب زور در اوردم :/ جالب بود وقتی از تونل وحشته خواستیم بیایم بیرون از بس اون گروه شاخه روسری منو کشیده بودن روسریم ترکیده بود پاشیده شده بود ب اطراف :/ چونه ش توی لپم بود :/

- توی خیابون دو ساعت وایساده بودیم تا معلممون سرویس نقره بخره. زهرا ب عطیه یه دونه سوسک مصنوعی نشون داد گفت نیگا پاش کنده شده:/ عطیه عم جیغ زداااااااااااااااااااا :/ کل ایران برگشتن ب ما نیگا کردن :/ من رفتم جلو تا اندکی ابروم حفظ بشه. رفتم قره قروت بگیرم. پسره با تیکه برگشت بهم گفت بخور ازش حلاله. منم یه تیکه خوردم تا تست کنم. بد مزه بود واسه اینکه یارورو ضایه کنم گفتم مرسی و تهش یه "اه ایی" ارومی اضافه کردم. دوستش خندید گفت ترش بود؟ منم یه لبخند ملیح زدم گفتم نه بدمزه بود. و با غزل رفتیم اونور. اخرش ب غلط کردن افتادم ب نرگس گفتم من روم نمیشه تو برو برام بخر :/ دوباره فرداش توی همون خیابون کذایی رفتیم یه زعفرون فروشی. یارو میگفت 30 ثانیه بیاید داخل اموزش زغفران نمیدونم چی چی :/ میگفت بیاید ب درد ایندتون میخورع :/ منم یه بسته قرص نعناع میخواستم بگیرم پول خورد نداشتم. هی وایساده بودم دم در صندوق دنبال پول خوردام میگشتم. بچه ها هی صدام میکردن میگفتن اندرومدا ساعت چنده...اندرومدا ساعت چنده...اندرومدا پول داری...اندرومدا بدو دیگه... یارو هم ک وایساده بود هی داد میزد توی خیابون تبلیغ جنسا و مغازشو میکرد. برگشت گفت دوستای آندرومدا خانوم خرید نمیخوان بکنن سوغاتی نمیگیرن واسه خونواده هاشون؟ :/ همه مون عربده کشان فرار کردیم :/ از اون خیابونه متنفرم :/

- رفته بودیم آستان قدس...یه کتابفروشی پیدا کردم. درشو بسته بودن. من و غزل هی با حسرت داخلشو نیگا میکردیم هی ب کتاباش زل زده بودیم غش و ضعف میکردیم :/ نگو فروشندش داخل بود ://///// اومد درو وا کرد پوکر وارانه :/ من "سه تار" جلال ال احمدو گرفتم با دو تا دونه ع اون کتاب فضاعیا :)

- کف پام صاف شده بود از بس رو سنگای صحنا راه رفته بودیم.

- من در سطح کشور بخاطر موهام مشهورم :/ شهرت جهانی دارم عصن :/ از ترس اینکه موهام وز نشه باز عصن نرفتم حموم توی مشهد. دگ همه شیپیش صدام میکردن. بچه ها میگفتن کله هامونو نمیمالیم ب متکای هتل تا شیپیش نگریم. منم میگفتم اره منم همینطور...بعدش بیشورا ب من نیگا میکردن میگفتن خفه شو از جلو چیشمامون تو خودت ناقل بیماری ای :/

- میخواستیم عرض خیابونو طی کنیم اتوبوسه با سرعتی میومد ک ... اگه غزال نمیجیخید همه مون در بارگاه ملکوتی حق بودیم الان داشتیم پوکروارنه بال میزدیم فرشته گونه :/

- بابام: شنیسل میخوری یا ناگت؟

من : ناگت.

- نه دیگه بیخیال بسته شنیسله رو وا کردم.

+ :/ باشه اشکال نداره.

- چی میخوای کنارش بذارم برات؟ سیب زمینی؟ گوجه؟ پنیر؟ قارچ؟

+ سیب زمینی

- نداریم

+ :/ گوجه

- حال ندارم

+ :/ پنیر

- شبه چربه سکته میکنی میمیری 

+ :/ قارچ...توروخدا...

- تفتیده یا خام؟

+ تفتیده.

ـ تفتیده چیه کندذهن؟ تفت داده.

- اون روز ک رسیدیم هتله بهمون همبرگر دادن کنارش سیب زمینی بود. بشقاب غزل سیب زمینی نداشت ازم خواست بهش بدم.. گفتم نیدم :/ گفت کیلی خب ی دونه بده. یه دونه دادم بهش... با عشق نیگاش کرد رو ب من گفت سیب زمینیمو آخر میخورم ://

- نامردای نکبت نفرت انگیز ایش میدونن من از استنبولی بیزارم شام استنبولی میدن :/

- توی اتاقا عروسی برگزار کرده بودیم :/ ینی جشن عقد بود مسخره بازی میکردیم مثلا جشن عقد بهمن و زهرا :/ سمانه عم عاقد بود :/ مربی یه اتاق دگ اومد گفت اروم باشید میخواید بخوابیم. زشته توی مشهد اینکارارو انجام میدید. سمانه عم برگشت گفت ما عم داریم کار شرعی انجام میدیم :/  مربیه پوکر نیگا کرد رفت :/ مسئول گروه اومد دید پتو گرفتیم بالا سر بهمن و زهرا با نوشابه داریم میسابیم بالا سرشون..نوشابه ها کله قند بودن مثن :/ با یه شال رو سر سمانه عمامه گذاشته بودیم :/ چادر سر زهرا کرده بودیم. بهمن عم تیپشرت و شلوار جین و عینک گذاشته بود و جلیقه..موهاشم کوتا  بود با پسر مو نمیزد..دید شونصد میلیون نفر ریخت وسط. دید داریم تمبک میزنیم. دید من دارم عربده میکشم میگم عروس زیر لفظی میخواد... دم در دستشو کوبوند رو لپش گفت خاک بر سرررم :/

- با غزل رفتیم کیف پول بگیریم. یه دونه کیف پشت همشون بود طرح اصلیش دیده نمیشد فقط اطرافش معلوم بود ک نوشته های انگلیسی داشت. من و غزل فقط میتونستیم b و A نوشته هاشو ببینیم.. منم زر میزدم میگفتم نوشته برزیل :/ ب فروشنده هه گفتم مبشه اونو بدینش؟ پوکر نیگام کرد گفت باید اونو مخفیانه استفاده کنید...روش عکسای خراب داره... :////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// برزیل ننوشته بود :/ من و غزل فقط دویدیم :/

- من پشمک خریدم توی خیابون خوردیم :/// توی همون خیابون لعنتیه ک همه میشناختنمون ://

- یه دونه عروسک پشمالو از یه مغازه هه اویزون کرده بودن...سارا هی میگفت اندرومدا بیا اینو ببین چ نازه... منم هی لپمو میمالیدم بهش بذای میمیردم اخه خیلی جیگر بود چشماش از شدت پشم دیده نمیشد . یارو مغازه داره برگشت گفت کندینش اونو :/

- خعلی چیزا خریدم...روسری مشکی..کیف پول...آینه...گردنبند مرغ آمین...سیصد چارصد تا تسبیح....سه تا کتابا...یه فندک تزئینی واسه داداچم...یه اسباب بازی واسه اون یکی داداچم...یه ساعت...

- شانس نعاریم ک :/ وقتی رسیدم مامانم نبود :(مسافرته :(

- وای خدا ژونم مرسی :)

-

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۶ اسفند ۹۵

خدافیض پیپِل :]]]]]]]]]]

• های اوری بادی. من هم اکنون از فاینال قهوه ای گونه ام کام بک کرده ام. کوعسچنز واز ریلی آفول :|| هارد :| برَون :|| منم برَونیدم :||| احتمال چند درصدی داره رد شم.ولی خب احتمالا پاس میشم چون نمره کلاسیام بالاست و همینطور میدترممو خیلی خوب دادم. ولی خب اخه موقعیت خیلی بدی داشتم. فاینالو باید سه شنبه میدادم ولی چون میرم مشهد یک شنبه ینی امروز دادم. کلاس خالی نبود و مجبور بودم توی دفتر بنویسم. واقعا خیلی موقعیت بدی بود چون خیلی زیاد شلوغ بود و منم تمرکز نداشتم. تنم یخ زده بود تازه روی مبل امتحان دادم:/ قشنگ دست و پام داشت میلرزید رو ویبره بودم :/ تازه ناهار عم نخورده بودم :|| در کل دیگه :|| 

• ژانمی ژان بالاخره فرداااا میریمممممم مشههههد :))))))))) ساعت ۵ صب :/ نمیعزارن بخواعبیم کع :|| نصف چمدونم لباسه نصفش خولاکی :]] خولاکی عاااام ^^ واعی ابنبات چوبی ^^ للیپاپ^^واعی^^

• واقعنی داریم میریم؟ :)) ولی اخه انصاف نیس گوشی نبریم :[

• میخوام بمیرم از ذوق :) ولی عاغا فایناله اعصابمو خورد کرد :[ کاش لاقل نمره مو میدونستم :[

• میبرم ادامه انشرلیو توی مشهد میخونم :]]]]

• امروز امتحان ریاضی رو عالی دادم :] 

• عاغایون داداچام ابژیام دعا کنید توی چاله هوایی گیر نکنیم توی قطار :|| نمیرم بزن صلوات قشنگع رو :| 

• وقتی رفتم پیش امام رضا بهش چی بگم؟ :] مث خواستگاریع :/ عادم میره اونجا همه حرفاش یادش میره :||

• خدافیض تا چند روز :] دونت فورگت آندرومدا :|

O:] باورم نمیشه داریم میریم :] سکته میکنم فلج میشم از ذوخ :]

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱ اسفند ۹۵

آیم بیزی :]]]]]]

دینی اسون بود ۲۰ شدم. ستایش و الهه وقتی فهمیدن امتحان دینی داریم خعلی شیک پیچوندن :|| قشنگ خودشونو زدن ب مریضی و گورشان را گمیدن :|| یعنی عرضه این کارا رو عم نعاریم :|

• یه نفس خبیثی بین تجربی و ریاضی تو دلم شک انداخته. ولی من دگ توی فرمه ریاضی رو زدم.

• وایی اصن حوصله فاینال نعارم فردا :[

• عرررررررربده مشهد نمیزارن گوشی ببریممممممممممممممممم تازه میگن رفت و برگشت با فرم مدرسسسسسسسسسسسس تازه میگن باید ساعت ۵ صبح حرکتع :| خلن :|| 

• اه لباس ب اون ژگری گزاشته بودم بپوشم توی راه ایش :[

• ی جوری گفتن گوشی نیارید ک مطمئنم نمیشه قاچاقی هم برد :[ بابا من میخواستم عکس بگیرم بیشورا :[ ب بچه هاتون بگید جنبه و شعور گوشی داشته باشن ک ما جورشو نکشیم :[ 

• مجبورم کل راهو کتاب بخونم :|| خب عاخه چقد زر بزنم با دوستام :|| 

• توروخدا بیخیال فاینال 😩 ورداسکیلش سخته😩

•  میخوام کنار ریاضی کتابای زبان هم بخونم ک کنار کنکور ریاضی ، کنکور زبان هم بدم 👹

• دیدم نرگس هی خلصه خلصه میکنه . قبل زنگ بهش گفتم برو اهنگ جدیدشو با ادی عطار دان کن اسمش من دیوونتمه. گفت اوکی. دبیر اومد ریاضی داشتیم. حالا داشت درس میداد، نرگس گیر داده بود اسم اهنگه چیه. از اونور کلاس عربده میکشید ب اینور کلاس ک اسم اهنگه چیه :|| منم گفتم اسم اهنگش نرگس بمیره :| 

• قال الیاس: من ادامه میدم حتی توی قفس؛ حالا هی بیا دور ما رو دیوار بکش :] (اَلِکی:])

• وایی مشهد :]

• وایی :]

• واعی :]]

• واعی :]]]

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۳۰ بهمن ۹۵

پتانسیل مُردنو دارم قشنگ براش :]

تازه میتونه بدوعه. دیگه چهاردست و پا راه نمیره. امروز داوطلبانه نشست روی پام و اون لحظه من مردم براش وان سکند :]] وای خدای من اول لپ بوده بعد دست و پا در آورده. کلوچه کوچولوی من :] تازه سرشو گذاشته بود روی شونه م وایی :] کلوچکم :]

و اما خواهرش :|| با اون بلوز صورتیش و اون موهای خرگوشیش :]] ❤

مامانم میگه تو اگه یه بچه بزارن کنارت تا ابد دگ ن میخوری ن میخوابی ن تکون میخوری فقط میمیری :||

• ژانمی ژانم ساک مشهدو چییییییدم ^^ 

• فقط چند دیقه تا برنامه مور علاقم ^^ 

• یه کلمه دینی نخوندم ^^ فردا سه درس دینیو امتحان داریم ^^ خیلی عم هپی ^^

• ژانمی ژان یه گردنبند سنگی هدیه گرفتم ^^ 

• #💀

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۲۹ بهمن ۹۵

من نفرت انگیز :] شرم آور ترین :] طولانی ترین :]

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵

اِوری ثینگ + دِ سیلمن + بیاند د مسک + آنشرلی آو گرین گیبلز :]

• مامانم امروز ساعت شیش و نیم با کلی عشقم و قربونت بگردم و فدات برم بیدارم کرده میگه پاشو برو مدرسه گلکم :/ دیرت میشه عمر مامان ://///////////// تا حالا از این حرفا بهم نزده برد ://// فک کنم تاثیرات سفر بید:/ منم پوکر گفتم مامان پنجشنبس :|| دگ نفهمیدم چی شد چون توی همون هوا خوابم برد :||

• گرفتم خوابیدم.. تخت :'| ساعت نه و نیم بیدار شدم دیدم نامردا خوابن همه :|| چایی دم کردم براشون و رفتم زبان خوندم واسه فاینال یکشنبه وایی. بعد یه ساعت بابام بیدار شد گفت کی چایی درست کرد. منم گفتم من. بوسم کرد ://///// یه دفعه ای چیشدن اینا؟  :// محبتشون پاچیده :// 

• داداش کوچیکم نشست پا کامپیوتر فوتبال بازی کنه. کلی نشستم براش حرف زدم ک بیا فیلم ببینیم و موقعی ک فیلم میبینیم یه فیلم فضایی دانلود کنیم. اونم قبول کرد. "نقابدار" دیدیم خوب بود قشنگ بود منتها ناکسا زده بودن صحنه خَشنگاشو سانسوریده بودن -.- فیلم ک تموم شد دیدم دانلود فیلمه نزدیک ۶۰ درصدش انجام شده بود، بنا ب دلایلی با داداچم دعوام شد اونم لجش گرفت دانلودو کنسل کرد پشگل. منم بعد اینکه فحشش دادم از حرصم زدم زیر گریه :||

• بعدشم فروشنده رو دیدم . یکی بهم میگفت "فروشنده" مسخرس. اون موقع ندیده بودمش. سکوت کردم. الان ک دیدمش فهمیدم این فروشنده نیست که مسخرس، بلکه این حقیقته که مسخرس. فروشنده مسخره نیست. ماییم که مسخره ایم. • بالاخره یکی جرئت کرد و مسخرگی جامعه مسخره ـمون رو سوژه فیلمش.

• بازی مینا ساداتی بهترین بود.

• نمیدونم چرا، ولی با دیدن این فیلم، از صحنه تئاتر ترسیدم :|

• این فیلم شایسته دیدنه. بنظرم نسبت به بقیه فیلمای اخیر مثل ابد و یک روز و فلان و فلان بهتره :]
• کتاب آنشرلی تا ص۲۰۰ ـش رفتم. قسمت اول فیلمشم دیدم ب سلامتی :|| چقد سعی کردم انگلیسیشو دانلود کنم ک ب دردم بخوره. نشد آمّا ولی واسه قسمت دومش انگلیسشو می یابم و دانلودش مینمایم :]]

• ژانمی ژان ب مشهد نزدیک میشویم :]]] 

• ایی فردا باید ورداسکیل بخونم ایس ایس :|| شانس آوردم فقط ۲ درسشه. 

• دیروز عمیقا میخواستم بمیرم :|| امروز عمیقا ای وانت لایف :// ای لاو تو لیوینگ :||

• خداجونم ماچ ماچ :*

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵

یهویی نوشت :']

ساعت چهار خیلی عجیبه کسی ب خونه کپک زدهٔ ما زنگ بزنه. ریحانه خانومن :| میگه مگ نمیخواستی بیای خونه مون؟ - میگم زر زدم بزار بپرسم. -میگه بیشور تو گفتی میای. 

میرم پیش بابام. نمیگم اِزازه میدی برم. میگم منو میبری؟ :|| پوکر نگام میکنه و میگه باشه ولی خودت برو :|| 

رفتم در خونه شونو زدم؛ وای خدای من داداشش ۳ سالشه. اومده اویزوون شده از گردنم میگه من دوسِت دارم بیا خونه مون :\

همه اهنگارو بلده :|| میگه خانومم ارومم تویی عاشق شو دلم ارومم تویی :| من و ریحانه :|| میگه یه صورت فرشته با چشای شیطون :/ یه تیکه میخواست "قلب من"."ملب قن" :|| !من پهن شده بودم رو فرش داشتم عربده میکشیدم :// حالا گند زد ب هیکل ما و نیز اتاق :|| پاستیلا رو ریخت تو لیوان اب :// ابو ریخت رو پتو :// پفیلاهای عزیز منو مالید ب ابای پاستیلی :|| 

نشستیم با هم جوکر دیدیم :|| جوکره از الان ب بعد هازبند من حساب میشه :||

آچغال کلی براش اهنگ خَشنگ ریختم هیچی اهنگ بهم نداد :[ اونهمه از تیلور داشت خو :[ 

وای داشتیم زیست تیزهوشانو میخوندیم چقد ایی بود. یارو همینجور دست گذاشته بود رو کیبورد اسم باکتری و سلول و کوفت و مرض میزاشت :[ رحزیطجوعدشزپسونکزلدطوس فحشه یا اسم باکتریه ؟

توی برجشون ک منتظر بودم اسانسور لعنتیشون بیاد در اسانسور ک وا شد هول کردم گفتم سلام ب یه نفر. بیشور سرشو مث گاو اورد بالا و مغرورانه اومد بیرون. هندزفری توی گوشش بود شاید نشنید. ولی ب من چ میخواست بشنوه چ وضعشه سلام میکنم جواب نمیدی. بمیر. ازت متنفرم. بی شخصیت کسی بهت نمیگه با کلاس و شیک و مغرور و شاخی. میگن بی شخصیت بی شعوری. ازت متنفرم از اون عینک زشتت ازاون ریش بد ریختت حالم بهم میخوره از اون موهای بد شکلت اه. الهی هندزفری گیر کنه ب گلوت خفه شی بمیری.

ب هیشکی نگید ولی از انتخابی ک کردم میترسم و شاید پشیمونم. میترسم برم ریاضی و کم بیارم. 

•  اهنگ جدید سلنا روگوشیدیندون؟ :]

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

مرگ :||

• عشق دوران ابتداییم آلبوم داده بیرون :] محمدرضا فروتن :\ میبینید چ قانعم؟ :\\  البته حال ندارم گوش کنم ببینم چی خونده. بالاخره همه چی بین ما تموم شده :]]]

• امروز فی البداهه دستمو بلند کردم کنفرانس کاروفناوری  پودمان عمران رو بدم . چرت و پرت گفتم ولی گفتم :|| اخه من هیچوقت کاروفناوری ۲۰ نمیشم واسه همین چپ و راست کنفرانس میدم ک یه بار ۲۰ بگیرم واسه ترم دوم.

• تازه کنفرانس افعال ماضی و مضارع ادبیات عم داشتم. فیلمبرداری کردن بفرستن اداره :|| بچه ها میگفتن خیلی جدی حرف زدم و همین باعث شد خوب شه. برخلاف همیشه اول و اخر حرفام با هرهر و کرکره :| . اخه اصن حال و حوصله و اعصاب نداشتم.

• کار هنرمو پاره کردم یه دونه جدید کشیدم. 

• اخر هفته گندی از اب در میادـ خوندن واسه امتحان دینی. حل کردن سوالای زیست. حل کردن اون همه مسئله اتحاد و تجزیه و فاکتورگیری. و از همه مهمتر خوندن واسه فاینال.

• آنشرلی ص۱۷۰ و خورده ای ام. اخ جون ریحانه بهم کتاب نجوم داد.

• چقد امروز با کریم خندیدیم. مغزش رگ ب رگ شده بود هی کرکر میخندید. غزل هم ک کمپلت رد داده بود زارت زارت چرت و پرت میگفت خودش میخندید. این وسط من مث افسرده های هاوایی از استخون درد زار میزدم.

• موی کوتاه دوس دارم و بزرگترین مسئله اینه ک موهام فرفریه و اگه کوتاهش کنم تبدیل ب چیز میشه.

• چرا انقد دوس دارم بمیرم هم اکنون؟ :|| 

• کار هنر جدیدم خوشگل شد ولی چون ریحانه کشیدش. خوشحالم ک هنرستان قرار نیس برم :|| چون هرروز اشکم در میومد :|| 

• فقط ۶ روز تا مشهد ژانم 😍

• دیروز پام گیر ب صندلی و جلو مدیر و منشی اموزشگاه کله پا شدم. از خودم متنفر میشم گاهی ک انقد بی عرضه و دست و پاچلفتی میشم. امروز کریم میگفت نرگس منو ساخت. اگه نرگس نبود من همچنان ماست میموندم. - منم گفتم من چی؟ من ماستم؟ - گفت آره تقریبا. - زل زدم تو چشماش ، تو چشمام التماس ریختم و گفتم ولی از پس خودم برمیام. -نگام کرد گفت اره.

• قالب عوض شد چرت شد؟ 

• چرا نیستید شماها؟ یه چیزی بگید. اعصابم خورد میشه اینجوری.

• میرم انقد اهنگ گوش کنم تا بمیرم گُگاخِظ :]]]]]]]]]]]

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

ژون مون :)

• تئاترمون، موضوعش رتبه آورد :) بقیه شو نیدونم :)

• امتحان ریاضی شدم ۱۸.۵ با تقلب اونم :|| آی ام کندذهن :||

• ولی ژون :) اون آزمون جامع رو توی مدرسه ۸ ـم شدم :]

• دارم جلد یک آنشرلی رو میخونم وای خدای من چقد حرف میزنه  :/

• پدر پفیلاهای مدرسه رو در اوردم ینی :|| روزی دو سه بسته خوراکمه + پفیلاهای بچه ها :|| غزل میگه سرطان پفیلا میگیرم :|

• استعداد ورزشیم صفره صفر :|| امروز دو بار توپ بدمینتونو زدم بالا سقف مدرسه :| بچه ها گفتن برو ب سرایدار بگو بیاره توپا رو . حالا منم خجالت میکشیدم :|| رفتم یکی یکی بچه ها رو التماس کردم برن بگن ب سرایدار توپا رو بیارع  :|

• یه نوع  بیسکویت کشف کردم توی خونه مون بی نظیره :)

• باید واسه هنر بته جقه میکشیدم. کشیدم ولی زِچت چُد چون استعداد هنری عم ندارم :||

• یه کتاب دارم اسمش پی پی جوراب بلنده :/ یه چیه تو مایه های بابالنگ دراز. ستایش بهم گفت بیارش برام بخونمش. منم بردمش مدرسه. حالا دعوا شده بود که پی پیو بده من پی پیو بده من :|| اخر سر پی پیو دادم نرگس :|

• مای پَرِنتس کٍیم تو د تهران افتر فور دِیز :] فور دِیزه دارم سوسیس تخمُ مُخ میخورم :\

• اصلا مهم نیست ک فردا کنفرانس افعال ادبیات دارم :/ اصن :/ 

• خدای من ساوجبلاغ تعطیل بود ما ک توی دیافراگمِ کوه هاییم تعطیلمون نمیکنن :|| ساعت ۸ رسیدم مدرسه :/ در حدی ک توی ترافیک از ص۵۰ تا ص۱۱۰ آنشرلیو رو خوندم :/ داداشم دیگه پوکر شده بود :')

• آی ام سی انصراف دادم. من ک میدونم کند ذهنم چرا شرکت کنم :|| تازه ۱۵ تومنم میگرفتن. با اون پونزده تومن میتونم ۱۵ تا پفیلا گوجه ای بگیرم. یا حداقل ۷ تا ابنبات چوبی. یا مثلا یه کتاب. یا پس انداز کنم واسه خریدن تلسکوپ یا دوربین دو چشمی که همین الان بابام گفت نع :|| 

• چمه؟ :'| هرکی منو مبینیه بهم میگه چرا انقد میخوری :|| وای خدای من من اصن این شکلی نبودم :|| خدایا توبَ :||

• سمبوسه خریدم داشتم میخوردم، ستایش عم لقمه کتلت میخورد. نگاه زیبایی ب لقمه هامون کردیم و تصمیم گرفتیم مبادله  کالا با کالا کنیم :] جفتمون میترسیدیم اگه همزمان مبادله نکنیم ممکنه اون یکی بپیچونه :|| واسه همین گارد گرفتیم گفتم تا سه میشمارم :||

• وای خدای من فیلم Flipped (مطمئن نیستم انگلیسیشو :| ولی فارسیش میشه تلنگر) رو دیدین؟ تو کلاس زبان چند دیقه شو دیدم خیلی باحال و بامزه و رمانتیکه وایی :))

• :\ یکشنبه فاینال دارم :/

• *.* ژون دوشنبه حرکته ب سوی مشهد *ـ*

• حال جسمیم مرخرفه . حقیقت اینه ک دارم میمیرم :] 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵

مای نیو وبلاگ :))))

داداچا و خواهران :) اگه دوز داشتید این وبلاگ رو دنبال کنید :) : 

طلوع - نجوم و کیهان شناسی

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

و میتونیم رتبه هم بیاریم حتی :)

- میتونم بگم تئاترمونو تقریبا بی نظیر اجرا کردیم. به خاطر اینکه تا حالا هیچ کجا توی هیچ تمرینی انقد خوب حس نگرفتم. و طبق تصورم آخرای تئاتر سوتی عظیمی دادم :/ دیالوگم کامل از ذهنم پرید :/ پر :/ پر :/ به حدی که رفتم عقب و زهرا اولشو گفت " دستای منو باز میکنید؟" و بدین سان خودمو کشیدم جلو و با زاری و التماس خودمو انداختم زمین و دستامو ب سمت شونصد نفر نیش گشاد گرفتم " دستای منو باز میکنید"؟ 

-  بهار عالی رفت نقششو. یه داوره انقد خوشش اومد. تازه بهمون گفت خسته نباشید بچه ها ^^ ب هیچ گروهی نگفته بود ^^

- وای خدای من یه صحنه راضیه باید دراز میکشید روی تخت بیمارستان :/ پاشو گذاشت روی تخت- تخت یهو پرید بالا :/ من؟ :/ من ؟:/ 

- از 2 تا تئاترای دگ هم خیلی خوشم اومد. ولی یکیش طنز بود ولی خاب فقط خنده دار بود و بنظرم از لحاظ محتوایی امتیاز نمیگرفت. یکیش هم طنز بود و از تمبک استفاده میکردن و خیلی جالب بود نحوه بازیشون.

- واقعا قبلش استرس نداشتم . اصلا! ولی تا زنه اومد گفت بعدش نوبت مدرسه شماس عربده هایمان ب هوا رفت :)

- تنها نکته منفیش این بود ک جلو آینه مستراح گریممون کردن ://

- خوراکیامم نخوردم :/ مامانم کلی دعوام کرد ولی الکی بهش گفتم ناهار خوردم :/ ولی خب یه نصفه کلاب خوردم.

- وای وای من چقد شانسم بوقه :/ توی خیابان بودیم. از سالنه اومدیم بیرون. خواستیم سوار ون شیم. من کلاب دستم بود. کلابم رفت زیر ماشین :///////////////////////// رفت زیر ماشین :/ زیر ماشین :/

- لباسم سفید بود. گریمم سفید بود. بهار میگفت شبیه عروس شدی :/ بعد خودش لباس مشکی تنش بود وسط سالن هی ادا در میاورد میگفت بیا خانومم ://

- جعبه کمکهای اولیه روی پام گذاشته بودم. یهو صدای بوق بوق های قبل انفجار بمب اومد :/ من یه لحظه زل زدم ب بهار. یهو عربده ضبط بلند شد " حااااامد پهلانه ":/ 

- به حدی خندیده بودم که نمیتونستم آبه رو قورت بدم :/

- صدای اهنگو توی ون برده بود بالا، مردم توی خیابون داشتن میرقصیدن :/ حالا اصن اهنگه رقصی نبود :/

- وای یه گروه اجراش ضعیف بود. داورا یهو وسط تئاترشون بهشون گفت برید پایین. دلم خیلی براشون سوخت.

- وای خدا فکر اینکه فردا باید خودم برگردم خونه از مدرسه - خودم برم کلاس زبان- و نیز برگردم ممکنه ب امروزم گند بزنه :/

- وای امتحان دینی امروزو پیچوندیم . ژون :)

- چیشمام افتضاحه :/ پاک عم نمیشه لامصب :/

- 23 بهمن کم نظیر بود. خدا جونم همه اینا به خاطر توعه. دوست دارم :)

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۲۳ بهمن ۹۵

برادلی چاکرز

کتاب خوبی بود -.- با اینکه از لحاظ قلم و ادبیاتی در حد نوجوان بود باز هم نمیتونم ازش بدم بیاد. 

• میخوام برم رو مخ مامانم بذاره برم راهپیمایی ۲۲ بهمن :|| تا حالا نرفتم دوست دارم بیرَوَم :]

• نمیدونم چرا بچه های کلاسمون جنی شدن :|| هر روز اتود یکیمون گم میشه :|| و اتود منم امرو گم شد :| و امرو گرفتم :|| ماهیه ^^ 

• خط زیبایم و ماشین پلیسم نره تو جزایر لانگرهاوسِدون یه وَخ :]

• حوصلم سر رفته گشنمه حال ندارم حالت تهوع دارم اعصاب ندارم ذرت مکزیکی عم میخوام. از توی حلق ذرت مکزیکی فروشیه رد شدیم ولی برام نخرید پشگل 😒

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵

بیسدُمِ بَمَن

• هرچی سخنرانی که اومده بودو نفرین کردیم نَمُرد :l اخه لامصبا روز جشن دیگه چرا سخنران میارین؟

• واسه جشن از بچه ها پول جمع کردن ک براشون ساندویچ بگیرن. منم یادم رفت پول ببرم :| خعلی غمبار ب کالاباسا نیگا میکردم. یهو همه اومدن گفتن ما ساندویچمونو بهت میدیم بیا. من گفتم نه . ولی نوشابه یکی از بچه ها رو تا ته خوردم. از ۳۰ نفر هم، نفری یک سوم ساندویچاشونو کَندَم. کرکر میخندیدن میگفتن تو بیشتر از مایی که پول دادیم خوردی :'|

• ریحانه عم خواست نوشابه شو وا کنه، گاز داشت، قبلش هی نوشابه هه رو تکون داده بود؛ درشو وا کرد و هرچی اون تو بود پاچیده شد ب من و میزمون و خودش :l

• با بی میلی وایسادم واسه کلاس ریاضی آی ام سی. ولی خعلی خندیدیم با ریحانه. استاده داشت حرف میزد؛ یهو صداش گرفت. خب طبیعتاً باید یه سرفه میکرد و ادامه میداد. اما ‌با همون صدا ادامه داد :l من؟ مُرده بودم :l

• "ته کلاس ردیف اخر صندلی اخر'' هم همین الان تموم شد :'] بعدی چی میتونه باشه؟ 

• باید اسکولیاب (اسطرلاب) درست کنم واسه علوم ^^ دوس ^^ 

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵

تَش خوشال :]

دیروز اون همه کلافه بودم واسه امتحانای امروز. ادبیات که خیلی اسون بود ۲۰ میشم.

میدترم زبان عم اخ جون شدم ۵۷ از ۶۰ ^^

وایی شنبه میریم منطقه واسه اجرای تئاتر :|| اصلا اضطراب ندارم :|| 

• یه دوستی داشتم نزدیک ۳ سال باهم دوست بودیم. الان ازش بیزارم. پرمدعای آشغال جوگیر. از آدمای پرمدعا متنفرم.

• ۱۳ روز تا مشهد 👀 از انتظار کپک میزنم :]

• "ته کلاس...ردیف اخر...صندلی اخر'' بسی باحاله. اگه رمانای نوجوانانه دوس، بخونین :]

• از دندونپزشکی بیزارم و وحشت دارم.

• به یه چیز عجیبی فکر میکنم؛ ده سال دگ من باید حسرت بخورم که چرا توشه اخرت جمع نکردم. چرا هیچوقت ادم نمیشم نماز بخونم؟ این چیزای دنیا، حتی میدترم خوب، اهنگام، کتابام، نجوم...هیچی! هیچی! هیچی! No thing ترین! هیچی اون دنیا به کارم نمیان. فقط باید تو اتیشش بسوزم. کاش ادما زودتر بمیرن تا کمتر از یاد خدا غافل شن. همیشه عمر کم رو دوست داشتم. ' بهتره از سرنوشت اون دنیام فرار نکنم! آش کشک خالمه. '

خیلی گفتنی ها بود؛ فراموششون کردم.

× از علامت تعجب متنفرم.

× تصمیم گرفتم ب انیمیشن انگلیسی دیدن عادت کنم عمیقا واسه تقویت زبان. و بی شک با مینیون جان هایم شروع میکنم ^^ سپس کارخانه  هیولاها ^^ 

× دیشب استوری گذاشتم اندرون اینستا مبنی بر مای هازبند :|| امروز رفتم مدرسه مث بمب صدا کرده بود :|| لَنَتیایِ پشگِل اون فقط یه خواننده پرتغالی بود همین :|| 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵

حمله اهرمن خویان و شیطان صفتان :|

• داشت اتحاد مزدوج درس میداد من و ریحانه داشتیم متن آهنگ زین و تیلورو مینوشتیم :| تازه ادای تیلور عم در می اوردیم اون تیکه اش ک میگفت what is happening to me :|

هوا سرد بود؛ نرفتیم حیاط؛ کنار پله های زیر زمین و انبار مدرسه وایسادیم داشتیم کرکر میخندیدم :| زیر زمینه کنارش انباریه کنارشم موتور خونه بغلشم کارگاه حرفه فن.

خیلی خوفناک و پایینه. حتی الامکان هیشکی واردش نمیشه چون تاریکه و خیلی خیلی ترسناک. وقتی هم دبیر کاروفناوریه برید چیزی از کارگاه بیارید، تیمی میریم پایین تا زنده بمونیم. همیشه هم قرعه کشی میکنیم کی جلوتر بره برقو روشن کنه 😂 :| 

حالا ما بالا پله هاش وایساده بودیم داشتیم حرف میزدیم. 

به خاطر دهه فجر، توی کارگاهه بادکنکای رنگی گذاشته بودن تا ۲۲ بهمن بچیننشون توی نمازخونه. هیشکی نبود توی کارگاهه. یهو یه بادکنک ترکید و صداش بطرز بلند و وحشتناک و ارواحانه ای پخش شد *.* ما ۴ تا عم جیغ کشیدیم خفن :|| بعد یهو ناظممونم اومد گفت این چه صداییه که از خودتون در میارید :////////// 

خو توقع داره در مواقع حمله ارواح خبیثه لبخند ژکوند بزنیم :/ 

البته ما هم گفتیم خانوم ما جیغ نکشیدیم. 

• وای خدای من امروز پفیلا تموم شده بود :| ایتس اِ دیزَستِر :|||

• مدرسه مون یه کیکایی میفروشه دوقلوعه کاکائوییه . وای من عاشقشونم بسی :) خیلی خیلی مزه بینظیری داره. من بهشون میگم کیک شوعر :||| امروز با ۱۰۰۰ تومنِ ته کیفم میخواستم پفیلا بخرم... پفیلا هم نداشت :/ پول ندارم همه رو جمع کردم واسه مشهد ^^ واسه همین بستنی کاکائویی خریدم. بعد از اون کیک شوعرا رو همزمان با بستنی خوردم عالی بود مزه کیک بستنی میداد ^^ دیگه با ۱۵۰۰ تومن روزانه حتی میشه اشک شوق توی چشمام عم حلقه بزنه ^^ 

وای خدای من فردا امتحان ادبیات :|| امتحان میدترم زبان :|| امتحان عربی :|| یه چیز دیگه عم بود :||

شنبه اجرای نهایی تئاترمونه و حقیقتا بازیمون افتضاحه :|| همه بهم میگن با احساسی بازی کردنم به تئاترمون گند میزنم :|| همه :|| 

یادم باشه فول البوم Gnash جانمو دانلود کنم ^^ I hate that I love U ^^

شاعر میفرماید : آی گانا لاو یو :'] 

تهش یه الِکی میگه ای عم میگه آلسو شاعره :||

• هنوزم دستم درد میکنه اما به لطف اون پماد رزماریدینه چیه ؟ همون :|| ب لطف اون بهتر شده .. خیلی عم :| حالا کتفم درد گرفته :|| میمیرم من at the end :|| بهم الهام شده :|| 

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۱۸ بهمن ۹۵

دستم درد میکنه :|

وای خدای من هیودَهِ بهمن پر بود از ضد و نقیضای عجیب غریب و حال خراب کن.

خوبیش این بود که اردوی مشهد هزینه ش ۱۰۰ تومن اومد پایینتر و با اون ۱۰۰ تومن هرکاری دلم میخواد میتونم بکنم و هم اینکه به اوایل اسفند موکول شد و این عـ_ا_ل_ی_ه_ :]

و اما موردی که گند زد به روز قشنگم دست درده و خواهد بود :| حقیقت اینه که دارم میمیرم :|| آی هَو سرطان مغز استخوان نَو آی ثینک :|

و نکته اینجاست که امتحان ریاضی رو کاملا چیز طور دادم :] کاملا :] در این حد که جمع و تفریق رادیکالا یادم رفته بود :|| تا دو ساعت تو شوک بودم ک چرا انقد کندذهن شدم :| آف کورس ستایش و فاطمه برگه رو سفید دادن :// 

ایی سه شنبه میدترم زبان ایی :|| 

امروز حقیقتا شروع کردم خوندن واسه قبولی توی نمونه دولتی. میتونم؟ میشه؟ باید بشه خب. به حدی به مغزم فشار آوردم که تهش دیگه معادله رم یادم رفت :|| یه حس غریبی بهم میگه برم به خانوم چیز بگم اولویت رشته هامو عوض کنم مث بقیه تجربیو بزنم ۱ ـ و ریاضیو نزنم کلا. ولی یکی اینور گوشم میگه بد به دلت راه نده ریاضی خوبه واسه تو. تو که نمیخوای بری پزشکی، انسانی عم عُرزشو نداری؛ پس دیگه زرزرات واسه چیه :| 

دارم میمیرم از دست درد عمیقا :|| 

دیروز انقد واسه دفاعی غر زدم اخر سر اصن نیومد امروز معلمش :/

آخ یه سری هم امتحان تاریخ ادبیات داشتیم. شب قبلش با اشک و هق هق و ضجه و زاری و شیون تونستم حفظ کنم. وای خدای من فرداش معلمه نیومده بود :|| چیرا اخه؟ :/

ته کلاس...ردیف اخر...صندلی اخر...رو شروعیدم.

روزی دو بسته پفیلا خوردن خیلی ژذابه :)

امروز از اون روزاست. از اون روزا بود البته که عمیقا منفور شدم و عیمقا افسرده ترینِ عالَم :]

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱۷ بهمن ۹۵
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان