۳۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

آیم بیزی :]]]]]]

دینی اسون بود ۲۰ شدم. ستایش و الهه وقتی فهمیدن امتحان دینی داریم خعلی شیک پیچوندن :|| قشنگ خودشونو زدن ب مریضی و گورشان را گمیدن :|| یعنی عرضه این کارا رو عم نعاریم :|

• یه نفس خبیثی بین تجربی و ریاضی تو دلم شک انداخته. ولی من دگ توی فرمه ریاضی رو زدم.

• وایی اصن حوصله فاینال نعارم فردا :[

• عرررررررربده مشهد نمیزارن گوشی ببریممممممممممممممممم تازه میگن رفت و برگشت با فرم مدرسسسسسسسسسسسس تازه میگن باید ساعت ۵ صبح حرکتع :| خلن :|| 

• اه لباس ب اون ژگری گزاشته بودم بپوشم توی راه ایش :[

• ی جوری گفتن گوشی نیارید ک مطمئنم نمیشه قاچاقی هم برد :[ بابا من میخواستم عکس بگیرم بیشورا :[ ب بچه هاتون بگید جنبه و شعور گوشی داشته باشن ک ما جورشو نکشیم :[ 

• مجبورم کل راهو کتاب بخونم :|| خب عاخه چقد زر بزنم با دوستام :|| 

• توروخدا بیخیال فاینال 😩 ورداسکیلش سخته😩

•  میخوام کنار ریاضی کتابای زبان هم بخونم ک کنار کنکور ریاضی ، کنکور زبان هم بدم 👹

• دیدم نرگس هی خلصه خلصه میکنه . قبل زنگ بهش گفتم برو اهنگ جدیدشو با ادی عطار دان کن اسمش من دیوونتمه. گفت اوکی. دبیر اومد ریاضی داشتیم. حالا داشت درس میداد، نرگس گیر داده بود اسم اهنگه چیه. از اونور کلاس عربده میکشید ب اینور کلاس ک اسم اهنگه چیه :|| منم گفتم اسم اهنگش نرگس بمیره :| 

• قال الیاس: من ادامه میدم حتی توی قفس؛ حالا هی بیا دور ما رو دیوار بکش :] (اَلِکی:])

• وایی مشهد :]

• وایی :]

• واعی :]]

• واعی :]]]

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۳۰ بهمن ۹۵

پتانسیل مُردنو دارم قشنگ براش :]

تازه میتونه بدوعه. دیگه چهاردست و پا راه نمیره. امروز داوطلبانه نشست روی پام و اون لحظه من مردم براش وان سکند :]] وای خدای من اول لپ بوده بعد دست و پا در آورده. کلوچه کوچولوی من :] تازه سرشو گذاشته بود روی شونه م وایی :] کلوچکم :]

و اما خواهرش :|| با اون بلوز صورتیش و اون موهای خرگوشیش :]] ❤

مامانم میگه تو اگه یه بچه بزارن کنارت تا ابد دگ ن میخوری ن میخوابی ن تکون میخوری فقط میمیری :||

• ژانمی ژانم ساک مشهدو چییییییدم ^^ 

• فقط چند دیقه تا برنامه مور علاقم ^^ 

• یه کلمه دینی نخوندم ^^ فردا سه درس دینیو امتحان داریم ^^ خیلی عم هپی ^^

• ژانمی ژان یه گردنبند سنگی هدیه گرفتم ^^ 

• #💀

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۲۹ بهمن ۹۵

من نفرت انگیز :] شرم آور ترین :] طولانی ترین :]

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵

اِوری ثینگ + دِ سیلمن + بیاند د مسک + آنشرلی آو گرین گیبلز :]

• مامانم امروز ساعت شیش و نیم با کلی عشقم و قربونت بگردم و فدات برم بیدارم کرده میگه پاشو برو مدرسه گلکم :/ دیرت میشه عمر مامان ://///////////// تا حالا از این حرفا بهم نزده برد ://// فک کنم تاثیرات سفر بید:/ منم پوکر گفتم مامان پنجشنبس :|| دگ نفهمیدم چی شد چون توی همون هوا خوابم برد :||

• گرفتم خوابیدم.. تخت :'| ساعت نه و نیم بیدار شدم دیدم نامردا خوابن همه :|| چایی دم کردم براشون و رفتم زبان خوندم واسه فاینال یکشنبه وایی. بعد یه ساعت بابام بیدار شد گفت کی چایی درست کرد. منم گفتم من. بوسم کرد ://///// یه دفعه ای چیشدن اینا؟  :// محبتشون پاچیده :// 

• داداش کوچیکم نشست پا کامپیوتر فوتبال بازی کنه. کلی نشستم براش حرف زدم ک بیا فیلم ببینیم و موقعی ک فیلم میبینیم یه فیلم فضایی دانلود کنیم. اونم قبول کرد. "نقابدار" دیدیم خوب بود قشنگ بود منتها ناکسا زده بودن صحنه خَشنگاشو سانسوریده بودن -.- فیلم ک تموم شد دیدم دانلود فیلمه نزدیک ۶۰ درصدش انجام شده بود، بنا ب دلایلی با داداچم دعوام شد اونم لجش گرفت دانلودو کنسل کرد پشگل. منم بعد اینکه فحشش دادم از حرصم زدم زیر گریه :||

• بعدشم فروشنده رو دیدم . یکی بهم میگفت "فروشنده" مسخرس. اون موقع ندیده بودمش. سکوت کردم. الان ک دیدمش فهمیدم این فروشنده نیست که مسخرس، بلکه این حقیقته که مسخرس. فروشنده مسخره نیست. ماییم که مسخره ایم. • بالاخره یکی جرئت کرد و مسخرگی جامعه مسخره ـمون رو سوژه فیلمش.

• بازی مینا ساداتی بهترین بود.

• نمیدونم چرا، ولی با دیدن این فیلم، از صحنه تئاتر ترسیدم :|

• این فیلم شایسته دیدنه. بنظرم نسبت به بقیه فیلمای اخیر مثل ابد و یک روز و فلان و فلان بهتره :]
• کتاب آنشرلی تا ص۲۰۰ ـش رفتم. قسمت اول فیلمشم دیدم ب سلامتی :|| چقد سعی کردم انگلیسیشو دانلود کنم ک ب دردم بخوره. نشد آمّا ولی واسه قسمت دومش انگلیسشو می یابم و دانلودش مینمایم :]]

• ژانمی ژان ب مشهد نزدیک میشویم :]]] 

• ایی فردا باید ورداسکیل بخونم ایس ایس :|| شانس آوردم فقط ۲ درسشه. 

• دیروز عمیقا میخواستم بمیرم :|| امروز عمیقا ای وانت لایف :// ای لاو تو لیوینگ :||

• خداجونم ماچ ماچ :*

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵

یهویی نوشت :']

ساعت چهار خیلی عجیبه کسی ب خونه کپک زدهٔ ما زنگ بزنه. ریحانه خانومن :| میگه مگ نمیخواستی بیای خونه مون؟ - میگم زر زدم بزار بپرسم. -میگه بیشور تو گفتی میای. 

میرم پیش بابام. نمیگم اِزازه میدی برم. میگم منو میبری؟ :|| پوکر نگام میکنه و میگه باشه ولی خودت برو :|| 

رفتم در خونه شونو زدم؛ وای خدای من داداشش ۳ سالشه. اومده اویزوون شده از گردنم میگه من دوسِت دارم بیا خونه مون :\

همه اهنگارو بلده :|| میگه خانومم ارومم تویی عاشق شو دلم ارومم تویی :| من و ریحانه :|| میگه یه صورت فرشته با چشای شیطون :/ یه تیکه میخواست "قلب من"."ملب قن" :|| !من پهن شده بودم رو فرش داشتم عربده میکشیدم :// حالا گند زد ب هیکل ما و نیز اتاق :|| پاستیلا رو ریخت تو لیوان اب :// ابو ریخت رو پتو :// پفیلاهای عزیز منو مالید ب ابای پاستیلی :|| 

نشستیم با هم جوکر دیدیم :|| جوکره از الان ب بعد هازبند من حساب میشه :||

آچغال کلی براش اهنگ خَشنگ ریختم هیچی اهنگ بهم نداد :[ اونهمه از تیلور داشت خو :[ 

وای داشتیم زیست تیزهوشانو میخوندیم چقد ایی بود. یارو همینجور دست گذاشته بود رو کیبورد اسم باکتری و سلول و کوفت و مرض میزاشت :[ رحزیطجوعدشزپسونکزلدطوس فحشه یا اسم باکتریه ؟

توی برجشون ک منتظر بودم اسانسور لعنتیشون بیاد در اسانسور ک وا شد هول کردم گفتم سلام ب یه نفر. بیشور سرشو مث گاو اورد بالا و مغرورانه اومد بیرون. هندزفری توی گوشش بود شاید نشنید. ولی ب من چ میخواست بشنوه چ وضعشه سلام میکنم جواب نمیدی. بمیر. ازت متنفرم. بی شخصیت کسی بهت نمیگه با کلاس و شیک و مغرور و شاخی. میگن بی شخصیت بی شعوری. ازت متنفرم از اون عینک زشتت ازاون ریش بد ریختت حالم بهم میخوره از اون موهای بد شکلت اه. الهی هندزفری گیر کنه ب گلوت خفه شی بمیری.

ب هیشکی نگید ولی از انتخابی ک کردم میترسم و شاید پشیمونم. میترسم برم ریاضی و کم بیارم. 

•  اهنگ جدید سلنا روگوشیدیندون؟ :]

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

مرگ :||

• عشق دوران ابتداییم آلبوم داده بیرون :] محمدرضا فروتن :\ میبینید چ قانعم؟ :\\  البته حال ندارم گوش کنم ببینم چی خونده. بالاخره همه چی بین ما تموم شده :]]]

• امروز فی البداهه دستمو بلند کردم کنفرانس کاروفناوری  پودمان عمران رو بدم . چرت و پرت گفتم ولی گفتم :|| اخه من هیچوقت کاروفناوری ۲۰ نمیشم واسه همین چپ و راست کنفرانس میدم ک یه بار ۲۰ بگیرم واسه ترم دوم.

• تازه کنفرانس افعال ماضی و مضارع ادبیات عم داشتم. فیلمبرداری کردن بفرستن اداره :|| بچه ها میگفتن خیلی جدی حرف زدم و همین باعث شد خوب شه. برخلاف همیشه اول و اخر حرفام با هرهر و کرکره :| . اخه اصن حال و حوصله و اعصاب نداشتم.

• کار هنرمو پاره کردم یه دونه جدید کشیدم. 

• اخر هفته گندی از اب در میادـ خوندن واسه امتحان دینی. حل کردن سوالای زیست. حل کردن اون همه مسئله اتحاد و تجزیه و فاکتورگیری. و از همه مهمتر خوندن واسه فاینال.

• آنشرلی ص۱۷۰ و خورده ای ام. اخ جون ریحانه بهم کتاب نجوم داد.

• چقد امروز با کریم خندیدیم. مغزش رگ ب رگ شده بود هی کرکر میخندید. غزل هم ک کمپلت رد داده بود زارت زارت چرت و پرت میگفت خودش میخندید. این وسط من مث افسرده های هاوایی از استخون درد زار میزدم.

• موی کوتاه دوس دارم و بزرگترین مسئله اینه ک موهام فرفریه و اگه کوتاهش کنم تبدیل ب چیز میشه.

• چرا انقد دوس دارم بمیرم هم اکنون؟ :|| 

• کار هنر جدیدم خوشگل شد ولی چون ریحانه کشیدش. خوشحالم ک هنرستان قرار نیس برم :|| چون هرروز اشکم در میومد :|| 

• فقط ۶ روز تا مشهد ژانم 😍

• دیروز پام گیر ب صندلی و جلو مدیر و منشی اموزشگاه کله پا شدم. از خودم متنفر میشم گاهی ک انقد بی عرضه و دست و پاچلفتی میشم. امروز کریم میگفت نرگس منو ساخت. اگه نرگس نبود من همچنان ماست میموندم. - منم گفتم من چی؟ من ماستم؟ - گفت آره تقریبا. - زل زدم تو چشماش ، تو چشمام التماس ریختم و گفتم ولی از پس خودم برمیام. -نگام کرد گفت اره.

• قالب عوض شد چرت شد؟ 

• چرا نیستید شماها؟ یه چیزی بگید. اعصابم خورد میشه اینجوری.

• میرم انقد اهنگ گوش کنم تا بمیرم گُگاخِظ :]]]]]]]]]]]

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

ژون مون :)

• تئاترمون، موضوعش رتبه آورد :) بقیه شو نیدونم :)

• امتحان ریاضی شدم ۱۸.۵ با تقلب اونم :|| آی ام کندذهن :||

• ولی ژون :) اون آزمون جامع رو توی مدرسه ۸ ـم شدم :]

• دارم جلد یک آنشرلی رو میخونم وای خدای من چقد حرف میزنه  :/

• پدر پفیلاهای مدرسه رو در اوردم ینی :|| روزی دو سه بسته خوراکمه + پفیلاهای بچه ها :|| غزل میگه سرطان پفیلا میگیرم :|

• استعداد ورزشیم صفره صفر :|| امروز دو بار توپ بدمینتونو زدم بالا سقف مدرسه :| بچه ها گفتن برو ب سرایدار بگو بیاره توپا رو . حالا منم خجالت میکشیدم :|| رفتم یکی یکی بچه ها رو التماس کردم برن بگن ب سرایدار توپا رو بیارع  :|

• یه نوع  بیسکویت کشف کردم توی خونه مون بی نظیره :)

• باید واسه هنر بته جقه میکشیدم. کشیدم ولی زِچت چُد چون استعداد هنری عم ندارم :||

• یه کتاب دارم اسمش پی پی جوراب بلنده :/ یه چیه تو مایه های بابالنگ دراز. ستایش بهم گفت بیارش برام بخونمش. منم بردمش مدرسه. حالا دعوا شده بود که پی پیو بده من پی پیو بده من :|| اخر سر پی پیو دادم نرگس :|

• مای پَرِنتس کٍیم تو د تهران افتر فور دِیز :] فور دِیزه دارم سوسیس تخمُ مُخ میخورم :\

• اصلا مهم نیست ک فردا کنفرانس افعال ادبیات دارم :/ اصن :/ 

• خدای من ساوجبلاغ تعطیل بود ما ک توی دیافراگمِ کوه هاییم تعطیلمون نمیکنن :|| ساعت ۸ رسیدم مدرسه :/ در حدی ک توی ترافیک از ص۵۰ تا ص۱۱۰ آنشرلیو رو خوندم :/ داداشم دیگه پوکر شده بود :')

• آی ام سی انصراف دادم. من ک میدونم کند ذهنم چرا شرکت کنم :|| تازه ۱۵ تومنم میگرفتن. با اون پونزده تومن میتونم ۱۵ تا پفیلا گوجه ای بگیرم. یا حداقل ۷ تا ابنبات چوبی. یا مثلا یه کتاب. یا پس انداز کنم واسه خریدن تلسکوپ یا دوربین دو چشمی که همین الان بابام گفت نع :|| 

• چمه؟ :'| هرکی منو مبینیه بهم میگه چرا انقد میخوری :|| وای خدای من من اصن این شکلی نبودم :|| خدایا توبَ :||

• سمبوسه خریدم داشتم میخوردم، ستایش عم لقمه کتلت میخورد. نگاه زیبایی ب لقمه هامون کردیم و تصمیم گرفتیم مبادله  کالا با کالا کنیم :] جفتمون میترسیدیم اگه همزمان مبادله نکنیم ممکنه اون یکی بپیچونه :|| واسه همین گارد گرفتیم گفتم تا سه میشمارم :||

• وای خدای من فیلم Flipped (مطمئن نیستم انگلیسیشو :| ولی فارسیش میشه تلنگر) رو دیدین؟ تو کلاس زبان چند دیقه شو دیدم خیلی باحال و بامزه و رمانتیکه وایی :))

• :\ یکشنبه فاینال دارم :/

• *.* ژون دوشنبه حرکته ب سوی مشهد *ـ*

• حال جسمیم مرخرفه . حقیقت اینه ک دارم میمیرم :] 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵

مای نیو وبلاگ :))))

داداچا و خواهران :) اگه دوز داشتید این وبلاگ رو دنبال کنید :) : 

طلوع - نجوم و کیهان شناسی

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

و میتونیم رتبه هم بیاریم حتی :)

- میتونم بگم تئاترمونو تقریبا بی نظیر اجرا کردیم. به خاطر اینکه تا حالا هیچ کجا توی هیچ تمرینی انقد خوب حس نگرفتم. و طبق تصورم آخرای تئاتر سوتی عظیمی دادم :/ دیالوگم کامل از ذهنم پرید :/ پر :/ پر :/ به حدی که رفتم عقب و زهرا اولشو گفت " دستای منو باز میکنید؟" و بدین سان خودمو کشیدم جلو و با زاری و التماس خودمو انداختم زمین و دستامو ب سمت شونصد نفر نیش گشاد گرفتم " دستای منو باز میکنید"؟ 

-  بهار عالی رفت نقششو. یه داوره انقد خوشش اومد. تازه بهمون گفت خسته نباشید بچه ها ^^ ب هیچ گروهی نگفته بود ^^

- وای خدای من یه صحنه راضیه باید دراز میکشید روی تخت بیمارستان :/ پاشو گذاشت روی تخت- تخت یهو پرید بالا :/ من؟ :/ من ؟:/ 

- از 2 تا تئاترای دگ هم خیلی خوشم اومد. ولی یکیش طنز بود ولی خاب فقط خنده دار بود و بنظرم از لحاظ محتوایی امتیاز نمیگرفت. یکیش هم طنز بود و از تمبک استفاده میکردن و خیلی جالب بود نحوه بازیشون.

- واقعا قبلش استرس نداشتم . اصلا! ولی تا زنه اومد گفت بعدش نوبت مدرسه شماس عربده هایمان ب هوا رفت :)

- تنها نکته منفیش این بود ک جلو آینه مستراح گریممون کردن ://

- خوراکیامم نخوردم :/ مامانم کلی دعوام کرد ولی الکی بهش گفتم ناهار خوردم :/ ولی خب یه نصفه کلاب خوردم.

- وای وای من چقد شانسم بوقه :/ توی خیابان بودیم. از سالنه اومدیم بیرون. خواستیم سوار ون شیم. من کلاب دستم بود. کلابم رفت زیر ماشین :///////////////////////// رفت زیر ماشین :/ زیر ماشین :/

- لباسم سفید بود. گریمم سفید بود. بهار میگفت شبیه عروس شدی :/ بعد خودش لباس مشکی تنش بود وسط سالن هی ادا در میاورد میگفت بیا خانومم ://

- جعبه کمکهای اولیه روی پام گذاشته بودم. یهو صدای بوق بوق های قبل انفجار بمب اومد :/ من یه لحظه زل زدم ب بهار. یهو عربده ضبط بلند شد " حااااامد پهلانه ":/ 

- به حدی خندیده بودم که نمیتونستم آبه رو قورت بدم :/

- صدای اهنگو توی ون برده بود بالا، مردم توی خیابون داشتن میرقصیدن :/ حالا اصن اهنگه رقصی نبود :/

- وای یه گروه اجراش ضعیف بود. داورا یهو وسط تئاترشون بهشون گفت برید پایین. دلم خیلی براشون سوخت.

- وای خدا فکر اینکه فردا باید خودم برگردم خونه از مدرسه - خودم برم کلاس زبان- و نیز برگردم ممکنه ب امروزم گند بزنه :/

- وای امتحان دینی امروزو پیچوندیم . ژون :)

- چیشمام افتضاحه :/ پاک عم نمیشه لامصب :/

- 23 بهمن کم نظیر بود. خدا جونم همه اینا به خاطر توعه. دوست دارم :)

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۲۳ بهمن ۹۵

برادلی چاکرز

کتاب خوبی بود -.- با اینکه از لحاظ قلم و ادبیاتی در حد نوجوان بود باز هم نمیتونم ازش بدم بیاد. 

• میخوام برم رو مخ مامانم بذاره برم راهپیمایی ۲۲ بهمن :|| تا حالا نرفتم دوست دارم بیرَوَم :]

• نمیدونم چرا بچه های کلاسمون جنی شدن :|| هر روز اتود یکیمون گم میشه :|| و اتود منم امرو گم شد :| و امرو گرفتم :|| ماهیه ^^ 

• خط زیبایم و ماشین پلیسم نره تو جزایر لانگرهاوسِدون یه وَخ :]

• حوصلم سر رفته گشنمه حال ندارم حالت تهوع دارم اعصاب ندارم ذرت مکزیکی عم میخوام. از توی حلق ذرت مکزیکی فروشیه رد شدیم ولی برام نخرید پشگل 😒

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵

بیسدُمِ بَمَن

• هرچی سخنرانی که اومده بودو نفرین کردیم نَمُرد :l اخه لامصبا روز جشن دیگه چرا سخنران میارین؟

• واسه جشن از بچه ها پول جمع کردن ک براشون ساندویچ بگیرن. منم یادم رفت پول ببرم :| خعلی غمبار ب کالاباسا نیگا میکردم. یهو همه اومدن گفتن ما ساندویچمونو بهت میدیم بیا. من گفتم نه . ولی نوشابه یکی از بچه ها رو تا ته خوردم. از ۳۰ نفر هم، نفری یک سوم ساندویچاشونو کَندَم. کرکر میخندیدن میگفتن تو بیشتر از مایی که پول دادیم خوردی :'|

• ریحانه عم خواست نوشابه شو وا کنه، گاز داشت، قبلش هی نوشابه هه رو تکون داده بود؛ درشو وا کرد و هرچی اون تو بود پاچیده شد ب من و میزمون و خودش :l

• با بی میلی وایسادم واسه کلاس ریاضی آی ام سی. ولی خعلی خندیدیم با ریحانه. استاده داشت حرف میزد؛ یهو صداش گرفت. خب طبیعتاً باید یه سرفه میکرد و ادامه میداد. اما ‌با همون صدا ادامه داد :l من؟ مُرده بودم :l

• "ته کلاس ردیف اخر صندلی اخر'' هم همین الان تموم شد :'] بعدی چی میتونه باشه؟ 

• باید اسکولیاب (اسطرلاب) درست کنم واسه علوم ^^ دوس ^^ 

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵

تَش خوشال :]

دیروز اون همه کلافه بودم واسه امتحانای امروز. ادبیات که خیلی اسون بود ۲۰ میشم.

میدترم زبان عم اخ جون شدم ۵۷ از ۶۰ ^^

وایی شنبه میریم منطقه واسه اجرای تئاتر :|| اصلا اضطراب ندارم :|| 

• یه دوستی داشتم نزدیک ۳ سال باهم دوست بودیم. الان ازش بیزارم. پرمدعای آشغال جوگیر. از آدمای پرمدعا متنفرم.

• ۱۳ روز تا مشهد 👀 از انتظار کپک میزنم :]

• "ته کلاس...ردیف اخر...صندلی اخر'' بسی باحاله. اگه رمانای نوجوانانه دوس، بخونین :]

• از دندونپزشکی بیزارم و وحشت دارم.

• به یه چیز عجیبی فکر میکنم؛ ده سال دگ من باید حسرت بخورم که چرا توشه اخرت جمع نکردم. چرا هیچوقت ادم نمیشم نماز بخونم؟ این چیزای دنیا، حتی میدترم خوب، اهنگام، کتابام، نجوم...هیچی! هیچی! هیچی! No thing ترین! هیچی اون دنیا به کارم نمیان. فقط باید تو اتیشش بسوزم. کاش ادما زودتر بمیرن تا کمتر از یاد خدا غافل شن. همیشه عمر کم رو دوست داشتم. ' بهتره از سرنوشت اون دنیام فرار نکنم! آش کشک خالمه. '

خیلی گفتنی ها بود؛ فراموششون کردم.

× از علامت تعجب متنفرم.

× تصمیم گرفتم ب انیمیشن انگلیسی دیدن عادت کنم عمیقا واسه تقویت زبان. و بی شک با مینیون جان هایم شروع میکنم ^^ سپس کارخانه  هیولاها ^^ 

× دیشب استوری گذاشتم اندرون اینستا مبنی بر مای هازبند :|| امروز رفتم مدرسه مث بمب صدا کرده بود :|| لَنَتیایِ پشگِل اون فقط یه خواننده پرتغالی بود همین :|| 

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵

حمله اهرمن خویان و شیطان صفتان :|

• داشت اتحاد مزدوج درس میداد من و ریحانه داشتیم متن آهنگ زین و تیلورو مینوشتیم :| تازه ادای تیلور عم در می اوردیم اون تیکه اش ک میگفت what is happening to me :|

هوا سرد بود؛ نرفتیم حیاط؛ کنار پله های زیر زمین و انبار مدرسه وایسادیم داشتیم کرکر میخندیدم :| زیر زمینه کنارش انباریه کنارشم موتور خونه بغلشم کارگاه حرفه فن.

خیلی خوفناک و پایینه. حتی الامکان هیشکی واردش نمیشه چون تاریکه و خیلی خیلی ترسناک. وقتی هم دبیر کاروفناوریه برید چیزی از کارگاه بیارید، تیمی میریم پایین تا زنده بمونیم. همیشه هم قرعه کشی میکنیم کی جلوتر بره برقو روشن کنه 😂 :| 

حالا ما بالا پله هاش وایساده بودیم داشتیم حرف میزدیم. 

به خاطر دهه فجر، توی کارگاهه بادکنکای رنگی گذاشته بودن تا ۲۲ بهمن بچیننشون توی نمازخونه. هیشکی نبود توی کارگاهه. یهو یه بادکنک ترکید و صداش بطرز بلند و وحشتناک و ارواحانه ای پخش شد *.* ما ۴ تا عم جیغ کشیدیم خفن :|| بعد یهو ناظممونم اومد گفت این چه صداییه که از خودتون در میارید :////////// 

خو توقع داره در مواقع حمله ارواح خبیثه لبخند ژکوند بزنیم :/ 

البته ما هم گفتیم خانوم ما جیغ نکشیدیم. 

• وای خدای من امروز پفیلا تموم شده بود :| ایتس اِ دیزَستِر :|||

• مدرسه مون یه کیکایی میفروشه دوقلوعه کاکائوییه . وای من عاشقشونم بسی :) خیلی خیلی مزه بینظیری داره. من بهشون میگم کیک شوعر :||| امروز با ۱۰۰۰ تومنِ ته کیفم میخواستم پفیلا بخرم... پفیلا هم نداشت :/ پول ندارم همه رو جمع کردم واسه مشهد ^^ واسه همین بستنی کاکائویی خریدم. بعد از اون کیک شوعرا رو همزمان با بستنی خوردم عالی بود مزه کیک بستنی میداد ^^ دیگه با ۱۵۰۰ تومن روزانه حتی میشه اشک شوق توی چشمام عم حلقه بزنه ^^ 

وای خدای من فردا امتحان ادبیات :|| امتحان میدترم زبان :|| امتحان عربی :|| یه چیز دیگه عم بود :||

شنبه اجرای نهایی تئاترمونه و حقیقتا بازیمون افتضاحه :|| همه بهم میگن با احساسی بازی کردنم به تئاترمون گند میزنم :|| همه :|| 

یادم باشه فول البوم Gnash جانمو دانلود کنم ^^ I hate that I love U ^^

شاعر میفرماید : آی گانا لاو یو :'] 

تهش یه الِکی میگه ای عم میگه آلسو شاعره :||

• هنوزم دستم درد میکنه اما به لطف اون پماد رزماریدینه چیه ؟ همون :|| ب لطف اون بهتر شده .. خیلی عم :| حالا کتفم درد گرفته :|| میمیرم من at the end :|| بهم الهام شده :|| 

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۱۸ بهمن ۹۵

دستم درد میکنه :|

وای خدای من هیودَهِ بهمن پر بود از ضد و نقیضای عجیب غریب و حال خراب کن.

خوبیش این بود که اردوی مشهد هزینه ش ۱۰۰ تومن اومد پایینتر و با اون ۱۰۰ تومن هرکاری دلم میخواد میتونم بکنم و هم اینکه به اوایل اسفند موکول شد و این عـ_ا_ل_ی_ه_ :]

و اما موردی که گند زد به روز قشنگم دست درده و خواهد بود :| حقیقت اینه که دارم میمیرم :|| آی هَو سرطان مغز استخوان نَو آی ثینک :|

و نکته اینجاست که امتحان ریاضی رو کاملا چیز طور دادم :] کاملا :] در این حد که جمع و تفریق رادیکالا یادم رفته بود :|| تا دو ساعت تو شوک بودم ک چرا انقد کندذهن شدم :| آف کورس ستایش و فاطمه برگه رو سفید دادن :// 

ایی سه شنبه میدترم زبان ایی :|| 

امروز حقیقتا شروع کردم خوندن واسه قبولی توی نمونه دولتی. میتونم؟ میشه؟ باید بشه خب. به حدی به مغزم فشار آوردم که تهش دیگه معادله رم یادم رفت :|| یه حس غریبی بهم میگه برم به خانوم چیز بگم اولویت رشته هامو عوض کنم مث بقیه تجربیو بزنم ۱ ـ و ریاضیو نزنم کلا. ولی یکی اینور گوشم میگه بد به دلت راه نده ریاضی خوبه واسه تو. تو که نمیخوای بری پزشکی، انسانی عم عُرزشو نداری؛ پس دیگه زرزرات واسه چیه :| 

دارم میمیرم از دست درد عمیقا :|| 

دیروز انقد واسه دفاعی غر زدم اخر سر اصن نیومد امروز معلمش :/

آخ یه سری هم امتحان تاریخ ادبیات داشتیم. شب قبلش با اشک و هق هق و ضجه و زاری و شیون تونستم حفظ کنم. وای خدای من فرداش معلمه نیومده بود :|| چیرا اخه؟ :/

ته کلاس...ردیف اخر...صندلی اخر...رو شروعیدم.

روزی دو بسته پفیلا خوردن خیلی ژذابه :)

امروز از اون روزاست. از اون روزا بود البته که عمیقا منفور شدم و عیمقا افسرده ترینِ عالَم :]

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۱۷ بهمن ۹۵

عینِ شعار :]

فقط یه دانش آموزِ یه تختَش کَم ـه که میتونه کنفرانس جنگ نرم بده و زر زر کنه و بگه ماهواره فلان بهمان استیج نبینید؛ و بعد خودش بیاد دنبال ویدیوعاش بگرده. یه احمقی مث آندرومدا :]

#احمق_نباشیــمـ...Oh sorry .. فرست#احمق_نباشم اند دن #احمق_نباشیم :] 

• چون قراره شعار بشنوم [بخونم  _ ببینم] نظرعای این پُسد بَسده میشن.

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۶ بهمن ۹۵

لغتنانه معین + سایر + تام :|| + هاکلبری فین :|| + مارک تواین :||

کِشمِش: چِشپِش 
دو تا : تُ تا
بیا بیرون : بیا تو :|||||||||||||
سیاه : سیفید
سفید: سیاه
شیطونی: شیطُنی
عاشقتم: عَچّیکیّتَم :|||||||||||||| 
سلام: سنام

• نامبرده واقعنی اسمش معینه =|

• به دَرَک که دفاعی هیچی نخوندم حتی در حد یه چِشپِش :] به دَرَک :] و فدا سرم که حال ندارم برم مسئله های فاکتورگیری و اتحاد و تجزیه رو حل کنم :'] فدا سرم. نباشه غمم :] نبینید خاکستر نیشسته کنار لبم :| ' آثار موزیکهای وانتونز بر روح و روان نوجوانانِ دفاعی نخوانده مملکتمان :']

• برویم شام بخوانیم؛ کتاب بخوریم؛ مسئله بخوانیم؛ اهنگ حل کنیم :']

• چیشمام داره ضعیف میشده به شدت از فرط استفاده از موبایل :| مث غزل میترسم ب مامانم بگم بزنه تو سرم گوشیمو :| با چیشمام باید خدافظی کنم در اوج :] تا همین چند وقت پیش عقاب اسیا بودیم :] 

• دیگع حالم دارع از آهنگای موبایلم بهم میخورع :||

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۶ بهمن ۹۵

Awful ²⁴³

• عمیقاً میتوانم پروردگار جهانیان را سپاس گویم که این توفیق را به من همی داد که این کتاب رو تموم کنم :| دشمن عزیز؛ در عین استقلال، جلد دوم بابا لنگ درازی به اون قشنگی. واقعا فکر نمیکردم اینجوری باشه :| کتابش ۵۰۰ صفحه س؛ ۴۹۹ صفحه اول عشق رو اصلا آدم حساب نمیکنه و هی به نامزدش [گوردون عزیزش😒] نامه عاشقانه میفرسته بعد صفحه ۵۰۰ تازه یادش میاد اسم کتاب چیه :/ تهش مینویسه رابین عزیزم دوستت دارم :/ ماذا الان‌؟ :||

سعی کردم زوری ازش جمله بِکَنَم:

نخل در رویای کاج و کاج در رویای نخل.

• کتابی که جدید میخوام بخونم موضوعش فِرچته هاست ^^ 

• امروز هم قرار بود امتحان دینی داشته باشیم هم کنفرانس گروه ما. منم تمام پنجشنبه جمعه مو غصه خوردم که حوصله ندارم دینی بخونم. ولی خوندم و کلی عم واسه کنفرانسه خوندم . بعد امروز رفتم میبینم میگه امتحان نیمیگیرم دستگاه چاپگر مدرسه خرابه. خب بمیر :] تازه هفته دیگه میخواد امتحان بگیره.

• تازه فردا امتحان دفاعی و ریاضی :|

• سه شنبه عم مدیترم زبان :| 

• عه راستی ما شنبه میریم اجرای تئاتر احتمالا نیستیم زنگ دینی .. ژوووووووون :))))):خب نظرم عَبَض شد نمیر :|

• عرررررررربده مدرسه مون پفیلا اورده :)))) دو بسته خوردم امروز :| پفیلا ایز مای فرست & لست لاو :]

• دیگه باید برم ساک مشهدمو بیبیندم ^^ عرررررربده :)))))) بچه ها از خودشون دَروَکردن که تاریخ حرکت قراره مولکول شه ب اسفند. کاش اینجوری بشه بنا ب دلیلی :|| 

• امروز لحظه اخر پشیمون شدم رضایتنانه و پولو ندم :| غزل قیافه شو کج و کوله کرد گفت اذیت نکن من بخاطر توی نجچتربطتنچنچا کلی نیشستم مامان بابامو راضی کردم. گفتم باشه ولی باید کیک و شیر کاکائوتو بهم بدی تا نظرم برگرده و بیام :] شیر کاکائوشو نداد ولی کیکشو چرا. منم گفتم خب پس برو پفیلا بخر برام :] اونم رفت خرید :] منم رضایتنامه و پولو دادم سپس :]]

• خداروشکر که امروز شنبه س و کلاس زبان نعارم :]] 

• کتاب فرِچته ها میتونه ژذّاب باشه :] 

• کتابخونه مدرسه مون پیشرفت کرده کیمیاگر میاره.

• خیلی چیزا بود که میخواستم بگم و یادم رفت.

• میدونین جین وبستر [نویسنده بابالنگ دراز و دشمن عزیز] که انقد عاشق بچه ها بوده موقع بدنیا اوردن بچه خودش از دنیا میره‌ و هرگز طعم مادری رو نمیچشه؟ :[

• فکم رگ به رگ شد از بس ادامس جویدم.

• پست بعدی -> لغتنامه معین <- صرفا جهت اینکه یادم نرع :|

• بی قضاوت بخونید.

• بعدا نوشت: چرا غلطای تایپی رو گوشزد نمیکنید :/

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۶ بهمن ۹۵

جواب فوری :/

فرندز ... فیلم نقابدار (beyond the mask)  رو میخوام بذارم با داداچ ببینم :/ صحنه چیز دار دارد عایا؟ 

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۱۴ بهمن ۹۵

اه :/

اوج و نهایت فلاکت و بدبختی و گندخوردن اندرون پنجشنبه یه دانش اموز بی شک امروز بوده برا من :) صحیح کردن 60 تا ورقه قهوه ای عربی و نمره گذاشتن - خلاصه نوشتن از چپتر 8 استوری بوک - ورک بوک - شونصد هزار تا تمرین ریاضی - حل کردن مسئله های فیزیک میتونست از گندتریناشون باشه که البته با وجود مهمونی فردا هنوز نه دینی خوندم واسه امتحان شنبه - نه اون طرح هنرو طراحی کردم - و نه حتی یه کلمه هم برای امتحان امادگی دفاعی یکشنبه نخوندم و مطمئنم با وجود کلاس زبان وقت نمیشه. آخ خدا همشون باهم؟

خدایا فانوسنی جزای خوشحالی دیروزمو دارم پس میدم ؟ :/

- چقد قالب وبلاگم مزخرفه. تحمل "کنیم" سعی میکنم عوضش کنم :/

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۱۴ بهمن ۹۵

خَندِگی ! =D

این دو روز با تمام وجودم خندیدم. واقعی واقعی. همیشه خنده هام واقعین. اما این بار بلند بودن...از ته دل...از اونا که ادم از روی صندلی میفته :]

چندسال پیش ؛ بچه بودم؛ فیلم "آخرین مجرد" تازه اومده بود بیرون. یادمه سر یه صحنه خیلی زیاد مُردم از خنده در حالیکه از صندلی افتادم پایین :] داداچ داچت پوکر نیگا میکرد.

این دو روز جودی آبوتِ مدرسه شده بودم. پس از مدتها موهامو از دو طرف بافتم و میپنداشتم شبیه دوشنبه بیده باشم D:  

• امروز چهاردهمه؟نه سیزهه.  پ سیزده روز دیگه تا مشهد :] 

لامصب امسال خیلی پول میگیرن :| دو برابر پارسال :/ صد تومان کلاسم ریاضی هم رو شاخ بابی جان بیدِس. تازه شانس آوردم هنوز موعد واریز شهریه کلاس زبان نرسیده :\ وگرنه یقینا باید در حسرت مشهد میموندم. ولی خب از یه طرف بخاطر مشهد رفتن عروسی پسر داییمو نمیرم -.- به هر حال من هیچ جا رو با مشهد عوض نمی کنم و از این بابت کفش مَفش و اینا راحتن واسه عروسی :') چقد فداکارم من ^^ اسطوره ایثار و از خودگذشتگی :'''''')

امام رضا فانوسا بطلب :||||||||

ولی خب تمیزه دیگه هتل و ایناش. پارسال که برده بودنمون اردوگاه تازه خارج از شهر :|| عَد ما رفته بودیم اونجا چاهاش زده بود بالا :/ ولی خب زهرا میگه این هتل جدیده خعلی تَر تمیزه. به قول بعضیا تِرکِ تمیزه :) زهرا عربده میکشید میگفت میشه تو دسشوییاش زندگییییییی کرد :| 

وای خدای من سومین بار مشهد رفتن میتونه چجوری باشه؟ عرررررررررربده آیم خوشحاااااااااااال :) 

• امروز وسط تمرین تئاتر، بچه ها اومدن گفتن خانوم گفته بیا بالا ده دیقه درس دادم باز برگرد پایین. منم لباس تئاتر تنم بود :/// چادر یکیو برداشتم با اون لباسا رفتم سر کلاس نشستم. کرکر خندیدن بِم ...آلسو دبیر :| 

• امروز بابام ۳۲ دیقه دیر کرد -.- 

• نزدیک شونصدهزارلاک و انواع و اقسام زیورآلات اندرون کمدم جای گرفت و مرا بیش از پیش عربده کشان ساخت.

• برخلاف این هفته ای که گذشت، هفته ای که داره میاد بسیار تیاصنیتبحیتینستصحپصسجپسخسوسهسویهصوخدسجسچیخیوخسچحه :) مسلما هفته ای قهوه ای تر از شنبه ای که امتحان دینی ، یکشنبش امتحان دفاعی و سه شنبش میدترم زبان اندرونش داره، نیست خب یقینا ... نیس خو دیگه قهوه ای تر :)

• واقعا دیگه 'دشمن عزیز' داره حالمو بهم میزنه چرا تموم نمیشه شونصد ساله :) در عوض 'سیگار شکلاتی' رو تموم کردم 🙌

• اگه اهل موزیک خارجکی هستین some body I used to know از Gotye و Kimbra شدیدَنات و عربده کشان پیشنهاد میشود :)

• خیلی چیزا بود که میخواستم بگم ولی یادم رفت.

• آها...از این به بعد سکته میکنم تا بالاخره جمعه ها ساعت ۱۱ شب بشه و برنامه مورد علاقمو از شبکه چهار (:/) ببینم. در این حد روانیش شدم که همین الان یه دفتر گنده براش برداشتم تا حتی اگه مجریه اب دهنشم قورت میده بنویسم توی دفتره :')

• اگه غزل نیاد مشهد بدبخت میشم :') با کی بریم سوتی بدیم بخندیم؟! با کی بریم بگیم 'آقایی ، آب شیرموز میدی' ؟! :') با کی ، رفتنی تا صب توی قطار ضعف بریم از خنده؟ با کی برگشتنی تمام طول راهو بگیریم بکپیم از خستگی؟ با کی بریم دستبند مسخره پونزده هزار تومنی بگیریم و پشت بندش عربده بکشیم؟ با کی سر به سر اون کنه هایی بذاریم که از دم مغازه های عطرفروشیشون عربده میکشن خانوم بیا عطر بخر؟ با کی ۵ روز تمام چیپس و دوغ بلمبونیم :'') غزل بیا فانوسَنی :')

• مطلبی که امروز کشف کردم این بود که دیروز که با تمام وجودم خوردم زمین تمام نیم تنه چپم کاملا نابود شده. دیروز فکر میکردم فقط زانومه که ترکیده. امروز فهمیدم کتف چپم عم میایهقومیچیخییویه شده :') وقتی کسی حتی روش دست عم میکشه عربده میکشم سرش =\ 

 قالَ الْیاسُ: رپ یعنی آرمان. از زیر زمین پرواز به اوج آسمان.

• ربطشم به خودم مربوطه -.-

• پیش بسوی ۵۰ ستاره روشن :')

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱۳ بهمن ۹۵
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان