۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

دلمُ شیدآ کردی ...

هیچ به یاد دستبند فاطمه که پلاکش یه مربع بود داخلش نوشته بود ه‍! 

+ دلتنگتر از دلتنگرین ...

+ کاش واقعا همه چی به گنگیِ این سه نقطه ها باشه که میذاریم.

+ فردا ^_^

+ من امشب جشن میگیرم، بدون تو، تنهایی.

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۲۹ دی ۹۶

+ به فامیلاتون بگید وقتی میدونن رو صورتتون کرم و پنککه کیک نمالن رو صورتتون. کابوسم همین بود که کیک بمالن تو صورتم که اتفاق افتاد :| داداشم که یک چهارم کیکو مث بناها مالید به صورتم به تنهایی :|| چک‌ چک ازم کیک می ریخت پایین :| مامانم جیغ میزد مبلااااام مبلااااام :|

+ کادوی دوستام از خونوادم بیشتر بود :`| 😂

+ داداشم چققققد خوبه ❤ 

+ بهترین تولد عمرم بود ! ریلی ! 

+ همه پفیلا ها و پفکا و پرتقالارو خودم خوردم *_* و نتونستم کیک بخورم :|

+ فردا تعطیله مدرسه *_*

+ فردا هفت حوض *____*

+ تمام صورتم چرب و چیلیه به ضرب کیک :|| 

- چقد امروز ته کلاس خندیدیم. کتاب تست خورشید. ناخنای مبینا. شکیبا. استایل من. خنده های مهدیه. یکتا :| ژامبونه واسنکه بوی پا میدادن :|

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

اولین روز ۱۷ سالگی

به نظر سال جذابی میاد چون عالی شروع شد ^.^ صبح که تا سوار ماشین شدم برخلاف تصورم که این بود که ریحون برام تره هم خورد نمیکنه چون براش خورد نکرده بودم :| بهم یه دستبند ست صورتی داد خیلی ظریف و نازه ^~^ ❤ با یه نقاشی مخصوص خودمون ! 

خورشید هم بهم کتاب داد :* 

بعد از امتحانم انوشه بهم عطر داد :* درش وا نمیشد قیافم خیلی باحال بود اون لحظه :دی

+ اخ ژون امتحانا تموم شد *_* و استثناعاً این ۵ شنبه مدرسه نمیرم در عوض جمعه آزمون دارم :|| 

دبیرای روز ۵ شنبمونم عوض کردن :( من تازه عادت کردم :(( خب دیگه سر کلاس کی بخندیم :((( ۴ تا از این عصا قورت داده ها میخوان بیارن حتما :((

+ وای *_* بعد امتحان رفتیم مدرسه قبلیم. راهمون نداد مدیرمون :| من از اولم از اون مدرسه تنفر داشتم! بلند چندتا بهشون فحش دادیم و با ریحون رفتیم و کلی دویدیم *_* پفیلا و لواشکم خریدیم. طبق معمول من خجالت کشیدم و اون رفت داخل مغازه :|| پفیلا برا من بود لواشک برا اون. لواشکش بدمزه بود پفیلای منو خورد :((

تو خیابونم دوتا افتاده بودن دنبالمون هی تیکه مینداختن -_- ما هم گرخیده بودیم فقط تند تند راه میرفتیم پفیلا میخوردیم :دی یعنی خدایی من با اون قیافه جوش جوشی و رنگ پریده تیکه انداختن دارم خاک بر سرت با اون سلیقت بد بخت براخودت میگم:| 

بعد با ریحون شرط بستیم که بی آر تی پول میگیره یا نه . اون پول نداد ولی من دلم نیومد پول دادم به رانندش :| پررو ازم گرفت :/

بعد قراره مهمون بیاد برامون بعد هیشکی خونمون نبود. انقد از ایستگاه تا خونه رو دویدم طبق معمول کتف درد گرفتم .

ولی خوش گذشت چون مث قبل شدیم و این بهترین اتفاق ممکنه . مرسی خدا جون *_*

۱۷ شماهم همینطور دلبر باقی بمونا *_*

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۲۶ دی ۹۶

شخصا قابلیت این را دارم که بمیرم از برایت *-*

نیگاش کنین آخه چی کادو داده: کلیک

- اولین کادوی وبلاگی امسال

- اگر بدونی چقدر اشکم در اومد که ریتالین :/ دوست دارم *-*

  • آندرومدا :)
  • يكشنبه ۲۴ دی ۹۶

از رنجی که می بریم :|

+ وسط امتحان داشتم تو دلم با خودم حرف میزدم، تف شد :| چجوری؟! 

+ وقت امتحان۶۰ دیقه بود فقط، نمیدونستیم پشمامونو جمع کنیم یا بنویسیم؟ :| 

+ خدا بخواد اینم ۲۰ شم :| در چه شرایطی خوندم آخه من :| وسط امتحانا رفتیم مسافرت :/ 

+ بخونیم یا بخوابیم؟ پاسخ: بمیرید مرگ مرگ مرگ.

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۲۳ دی ۹۶

Point

میگن که زندگی و توانایی خودتونو با خط کش زندگی دیگران اندازه نگیرید‌. حالا من نمدنم والا.

  • آندرومدا :)
  • سه شنبه ۱۹ دی ۹۶

بی اعصاب نوشت

دیشب چون رفتم حموم خوابم پرید |: فکر کن شب امتحان بود اون وقت من داشتم موهامو اتو می کشیدم D: تا خوابم ببره ساعت ۲ شد. ساعت ۵ باز پا شدم درس بخونم. ولی چون کم خوابیدم استرس داشتم مغزم نکشه ، اشکم در اومده بود خلاصه |: بعد صبح که پا شدم زیر کتری رو روشن کردم دو ساعت منتظر وایسادم جوش بیاد بعد فهمیدم فقط آبِ جوشه و چایی توی قوری نیست |: چاقو اره ای رو گرفته بودم دستم داشتم کارو تموم میکردم که یادم به هات چاکلت افتادم. هیچی دیگه کله سحر قبل امتحان هات چاکلت خوردم |: 

چقد صبحا هوا شبه . ( |: فردریش نیچه )

صبح هم که داشتیم میرفتیم ماشین تصادف کرد ماشین ما نبودا ولی ما سه تا اون پشت داشتیم کرکر میخندیدیم بعد سپر یارو کلا کنده شده بود |:

امتحان عم که ۱۹ اینا میشم. 

من خوابم نمیبره و دلم خواب میخواد |: هیچ جا رو نمی بینم سرگیجه دارم هیچی نمی شنوم و نمی فهمم -_- تازه ناهار یه چیز من در اوردی و چرت بود که داداشم درست کرده بود و مجبور شدم ۳ تا مایتابه رو علاوه بر ظرفا بشورم -_- کت و کولم کنده شده و دستانم پوست پوستی شده -_-

اه ایش عر ایس تف -_-

فقط ۵ تا امتحان مونده فقط :|||||||||

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۱۸ دی ۹۶

یک نسخه صدای جیمز یانگ و تاریکی اتاق لطفا

من سالهاست تلخی را با تمام وجودم می بلعم. می خندم چون نشانه پیروزی ست، وگرنه زندگی، دنیا، همه این کوفت و زهرمارها سوار آدم می شوند و این بدترین اتفاق ممکن است،اینکه به پای کائنات بیفتی که اتفاق بد از آسمان هفتم نازل نکند برایت...

+ خدایا میشه برف بیاد و پا بگیره؟ خو حساب نیس یعنی چی من هنوز چکمه م رو نپوشیدم امسال این چه زندگی ایه :| 

+ لحظه شماری برای عید و دیدن کلی نی نی یه جا *_*

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۶ دی ۹۶

برف *-*

+ بالای ۱۸.۵ میشم :| :دی

+ تا خواستم از ماشین پیاده شم آهنگ مورد علاقم پلی شد :| ضربه ای که بهم وارد شد عمروعاص به اسلام وارد نکرده بود :||

+ ولی امروز بدترین روز عمرم نبود :)

  • آندرومدا :)
  • شنبه ۱۶ دی ۹۶

[ناسا ویران می شود]

بابام: اه‍ااااااا عههههه اسپاک میشه فضا پسسسسس‌.

من :|

اسپاک :|

+ فردا بدترین روز عمرم خواهد بود ^~^

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۱۵ دی ۹۶

به یک عدد قاتل ِ مُرده زنده کن نیازمندیم :|

که ما را کشته و پس از ایام امتحانات زنده کند مرسی اه 

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۱۵ دی ۹۶

| بــ...

بوم بوم بوم انگار قراره یه اتفاق بد بیفته. بغض دارم، دلهره. مثلا داشتم مرد هزار چهره می دیدم. می بینمش و هربار به چیزای مسخره تکراریش قاه قاه می خندم. مثلا اون صحنه که مهران مدیری برای خواستگاری در میزنه بعد باباهه میگه تو همونی که میخوای سحرو بگیری؟ [از خنده می میرد ولی یه چی همچین پس گلوشِست] 

یا مثلا در بدترین حالت ممکن دندون جلوم گوشه ش شکست :| و شبیه معتادا میشم وقتی که میخندم :| 

یا مثلا امتحان شنبه. لنتی استرسش نمیذاره آب دهنمو قورت بدم :|| خیر سرم با خودم قرار گذاشتم معدلم بالای ۱۹ شه. میانترمو ۱۷.۹۰ شدم :|| ینی حتی به هیجده هم نرسید :| و قرار شد ترمو بالای ۱۹ شم. یه تخمین زدم معدلم ۱۸.۵ خواهد شد [شت] 

- گاهی وقتا واقعا میخوام آروم و آسوده و بی دغدغه و فارغ از خزعبلات زندگی کنم... نمیشه! 

- وبلاگاتونو خوندم، هوس نوشتن کردم، چه خوبید، حسودیم شد.

- دلم میخواد فقط بنویسم . 

- فیلتر شکن هم فیلتر کردن ، وطنم پاره تنم.

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱۳ دی ۹۶

۱۳ِ همیشه نحس

مثلا سیزدهِ دِی...

| گند زنندهٔ خستهٔ کبیر |

بچه که بودم یه دختره همسایمون بود اسمش مهسا بود ۱۳ دی تولدش بود، ده سالی ازم بزرگتر بود. وقتی فهمید منم دی ماهیم کلی بغلم کرد . کراشم بود خلاصه :| الان نزدیک ۸ سال از اون روزا میگذره . مه‍سا کجایی؟ تولدت مبارک 

کاش یا میشد زمان متوقف بشه یا مث باد بگذره آدم بمیره راحت شه.

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱۳ دی ۹۶

I love u dangerously

[ حآلِ مَن ایهآم داره ] 

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۱۱ دی ۹۶

تکرارِ من، مال تو ولی من من دیگه نیستم.

 از بین یه گله گرگ وحشی فرار میکنم، می دوم می دوم می دوم ، منما ولی من من دیگه نیستم . منم یه گرگم . می دوم می دوم . تا بالای تپه بلند می دوم . چمنای زیر پام پامو قلقلک می دن. انگشتای پامو جمع میکنم تو هم . باد می وزه ،  می وزه ، می زنه زیر موهام . بلند می شن تو هوا . اهمیت نمیدم . لجش می گیره انگار . شدیدتر می وزه ، می زنه توی موهام و موهام از کنار کوبیده می شه تو صورتم . می زنمشون پشت گوشم‌ . کاش همه چی مث درد تو موقتی بود و تموم می شد . نمی موند که به زمان تقسیم بشه و بکشه . چشمام می سوزه از سوز سرما ، با اشتیاق اشک می ریزم . زوزهٔ گرگ ها وادارم می کنه به مهتاب نگاه کنم . یقین دارم اگه تو بودی از برق سفیدی که توی اشک چشمم نقش بسته به وجد می اومدی و همونجور که باید می بوسیدیشون . به جای تو خودم اشکامو پاک می کنم . دستامو می برم بالا و آسمونو بغل می کنم . شاید تویی . شاید این آسمون خوش رنگ و پرستاره تویی . « نه ایناهاش ایناهاش ! این تویی ! همین ستاره دنباله داره که رد شد . ندیدی ؟ » حاضر نیستم بازو هامو شل کنم از ترس اینکه بری . ببین منو ! چشمامو ببین تا بفهمی کجا رو نشونت میدم . ببین لعنتی ! آخ اون دونه عرق چیه کنار پیشونیت ؟ می خندم . بلند ! صدای زوزه گرگ اوج می گیره . اشکمو پاک می کنم . خجالت می کشی ؟ با چشمام جهت یه ستاره دنباله دار دیگه رو نشون می دم . میگم دیدی اینو ؟ آره که دیدی . خودت بودی که رد شدی ، رفتی ، کلی بعد تو رد شد ؛ اما هیچکدوم هالی نشد .

#آندرومدا 

 Clean ur tears & look at the sky

 

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۸ دی ۹۶

حماسه ای دیگر آفریدیم

امروز منتظر سرویس بودیم دم چهار راه. یه آقاهه رد شد به دوستم گفت برو اونور وسط راه وایسادی :||| داداش زمین به این گندگی باید از اینجا رد شی شما حتما؟ :||| مرده رد شد، ریحانه بلند زد زیر خنده :| بعد مرده یهو برگشت :||| سکتههه کردیممم :| گفتیم الان میاد داد و بیداد میکنه سر مون آبرومون میره دم مدرسه :|| سریع رومونو کردیم اونور :|| وسط راه برگشت، بعد دو باره برگشت :|| داشتیم مییی مردیییییم :||| 

+ نرگس میگه دادآشت اومد دنبالتا، اوناهاش. میگم باشه، میخوام برم از خیابون رد شدم. میگه تنها میری؟ :| #کندمغز

  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۶ دی ۹۶

چآرلی گوش می دهیم

دیشب به دلیل مسخره ای خوابم نمی برد. به خآطر امتحان :| از کی انقد چندش شدم؟ :||

امتحان ترم هندسه :// نیم ترمو که ۱۲ شده بودم D: اینو احتمالا ۱۶ ۱۷ شم :| هشتگ چگونه امتحان را قهوه ای بدهیم؟؟ از آندی بپرسید :) 

+ ۳ هفته دیگه تولدمه D:

  • آندرومدا :)
  • دوشنبه ۴ دی ۹۶

انگار همین چند روز پیش بود :)

اینجا یه ساله شدا! از منِ دمدمی مزاجِ داغون بعیده!

فردا اولین امتحان ترم -_- ولی به خودم قول دادم اون ماست مالی قبلو تکرار نکنم :|

+ چقد از ۲ دی پارسال تا امسال بزرگ شدم. 

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۱ دی ۹۶
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان