• داشت اتحاد مزدوج درس میداد من و ریحانه داشتیم متن آهنگ زین و تیلورو مینوشتیم :| تازه ادای تیلور عم در می اوردیم اون تیکه اش ک میگفت what is happening to me :|
هوا سرد بود؛ نرفتیم حیاط؛ کنار پله های زیر زمین و انبار مدرسه وایسادیم داشتیم کرکر میخندیدم :| زیر زمینه کنارش انباریه کنارشم موتور خونه بغلشم کارگاه حرفه فن.
خیلی خوفناک و پایینه. حتی الامکان هیشکی واردش نمیشه چون تاریکه و خیلی خیلی ترسناک. وقتی هم دبیر کاروفناوریه برید چیزی از کارگاه بیارید، تیمی میریم پایین تا زنده بمونیم. همیشه هم قرعه کشی میکنیم کی جلوتر بره برقو روشن کنه 😂 :|
حالا ما بالا پله هاش وایساده بودیم داشتیم حرف میزدیم.
به خاطر دهه فجر، توی کارگاهه بادکنکای رنگی گذاشته بودن تا ۲۲ بهمن بچیننشون توی نمازخونه. هیشکی نبود توی کارگاهه. یهو یه بادکنک ترکید و صداش بطرز بلند و وحشتناک و ارواحانه ای پخش شد *.* ما ۴ تا عم جیغ کشیدیم خفن :|| بعد یهو ناظممونم اومد گفت این چه صداییه که از خودتون در میارید ://////////
خو توقع داره در مواقع حمله ارواح خبیثه لبخند ژکوند بزنیم :/
البته ما هم گفتیم خانوم ما جیغ نکشیدیم.
• وای خدای من امروز پفیلا تموم شده بود :| ایتس اِ دیزَستِر :|||
• مدرسه مون یه کیکایی میفروشه دوقلوعه کاکائوییه . وای من عاشقشونم بسی :) خیلی خیلی مزه بینظیری داره. من بهشون میگم کیک شوعر :||| امروز با ۱۰۰۰ تومنِ ته کیفم میخواستم پفیلا بخرم... پفیلا هم نداشت :/ پول ندارم همه رو جمع کردم واسه مشهد ^^ واسه همین بستنی کاکائویی خریدم. بعد از اون کیک شوعرا رو همزمان با بستنی خوردم عالی بود مزه کیک بستنی میداد ^^ دیگه با ۱۵۰۰ تومن روزانه حتی میشه اشک شوق توی چشمام عم حلقه بزنه ^^
وای خدای من فردا امتحان ادبیات :|| امتحان میدترم زبان :|| امتحان عربی :|| یه چیز دیگه عم بود :||
شنبه اجرای نهایی تئاترمونه و حقیقتا بازیمون افتضاحه :|| همه بهم میگن با احساسی بازی کردنم به تئاترمون گند میزنم :|| همه :||
یادم باشه فول البوم Gnash جانمو دانلود کنم ^^ I hate that I love U ^^
شاعر میفرماید : آی گانا لاو یو :']
تهش یه الِکی میگه ای عم میگه آلسو شاعره :||
• هنوزم دستم درد میکنه اما به لطف اون پماد رزماریدینه چیه ؟ همون :|| ب لطف اون بهتر شده .. خیلی عم :| حالا کتفم درد گرفته :|| میمیرم من at the end :|| بهم الهام شده :||