از عصبی بودنم سرِ گندقولیِ خَوانواده، و ۷ نفری چپیدن توی ماشین، و طی کردن مسیرِ نیم ساعته توی ۲ ساعت رو اگه فاکتور بگیریم؛ پابوساً همه چی مالیدم به روسریم D: از لاک بگیر تا قورمه سبزی! تازه صورتی کمرنگ عم بود ^•^
تازه در ازای کتابی که بهش دادم، یه کتاب و یه لباس عم کادو گرفتم. جا داشت دست کنم تو چال لپاش بگم آبجی انقد مهربون نباش؛ دوست داشتم تا ابد بغلش کنم بگم من آبجی ندارم آبجی من میشی؟
تو خونه شون با یه اسباب بازیه رل زدم :) نو دایرکت :`|
* ناموس طوراً موندم کلاس دف ثبت کنم یا نه :|