امروز خب طبیعتاً چون پنج شنبه بود و دبیرای ما مردن حتما قیافه من باید شبیه بقیه پول خیارشور باشه و سگ جوش بزنم :| 

بعد زنگ آخر دیگه همه رد داده بودیم. دوستم روی تخته وایت برد کوچولوش داشت جواب مینوشت. تخته هه بزرگ بود. دبیره گفت : اذیتت نمیکنه؟

منم ادامه دادم : چشمات؟ 

پررو میگه نه تخته ت تخته ت ! 

بخوره تو سرررررت -_-

* بعد زنگ خورد نمیذاشت بریم بیرون غذا بخوریم :| بعد من کلی جیغ زدم. رفتم غذا بخورم غذام خراب شده بود :(((