به نظر سال جذابی میاد چون عالی شروع شد ^.^ صبح که تا سوار ماشین شدم برخلاف تصورم که این بود که ریحون برام تره هم خورد نمیکنه چون براش خورد نکرده بودم :| بهم یه دستبند ست صورتی داد خیلی ظریف و نازه ^~^ ❤ با یه نقاشی مخصوص خودمون ! 

خورشید هم بهم کتاب داد :* 

بعد از امتحانم انوشه بهم عطر داد :* درش وا نمیشد قیافم خیلی باحال بود اون لحظه :دی

+ اخ ژون امتحانا تموم شد *_* و استثناعاً این ۵ شنبه مدرسه نمیرم در عوض جمعه آزمون دارم :|| 

دبیرای روز ۵ شنبمونم عوض کردن :( من تازه عادت کردم :(( خب دیگه سر کلاس کی بخندیم :((( ۴ تا از این عصا قورت داده ها میخوان بیارن حتما :((

+ وای *_* بعد امتحان رفتیم مدرسه قبلیم. راهمون نداد مدیرمون :| من از اولم از اون مدرسه تنفر داشتم! بلند چندتا بهشون فحش دادیم و با ریحون رفتیم و کلی دویدیم *_* پفیلا و لواشکم خریدیم. طبق معمول من خجالت کشیدم و اون رفت داخل مغازه :|| پفیلا برا من بود لواشک برا اون. لواشکش بدمزه بود پفیلای منو خورد :((

تو خیابونم دوتا افتاده بودن دنبالمون هی تیکه مینداختن -_- ما هم گرخیده بودیم فقط تند تند راه میرفتیم پفیلا میخوردیم :دی یعنی خدایی من با اون قیافه جوش جوشی و رنگ پریده تیکه انداختن دارم خاک بر سرت با اون سلیقت بد بخت براخودت میگم:| 

بعد با ریحون شرط بستیم که بی آر تی پول میگیره یا نه . اون پول نداد ولی من دلم نیومد پول دادم به رانندش :| پررو ازم گرفت :/

بعد قراره مهمون بیاد برامون بعد هیشکی خونمون نبود. انقد از ایستگاه تا خونه رو دویدم طبق معمول کتف درد گرفتم .

ولی خوش گذشت چون مث قبل شدیم و این بهترین اتفاق ممکنه . مرسی خدا جون *_*

۱۷ شماهم همینطور دلبر باقی بمونا *_*