دیشب از ۱۱ اقدام به خوابیدن کردم و ساعت ۲ خوابم برد :| تازه چشام داشت گرم میشد که داداچم تالاپی از تخت افتاد پایین . حالا تو خواب بودا ولی هنگ داشت اتاقو نگاه میکرد . دو ساعت فقط اونو لود کردم [هشتگ کلافه] بعد جالبه با اون صدای مهیب انفجار هیشکی بیدار نشد :/ حالا کافیه من پاور گوشیمو فشار بدم :/ یا وای فایو روشن کنم :/
ساعت ۵ و نیم اینا هم داداچم بیدار شد با سرفه هاش بیدار شدم بالا اورد :// خوشبختانه این بار مامان بابام اومدن ماچالا ماچالا ://
دیگه خوابم نبرد تا اینکه برم مدرسه و این صوبتا...
شیمیو خیلی خوندم توی گروه کلاس هم خیلی خوب اماده بودم ولی سر مسئله هاش مثل گراز زل زده بودم به تخته ... ضریب تبدیل چیه داداچ، من نماد علمی یادم نی خاعر گلم، طرفین وسطین کن دیه این جلف بازیا چیه :|
زنگ اخر رسانه داشتیم هنوز کتابش اماده نیس بخاطر تتوی دیوید بکام روش ://// معلم رسانه هه اول که اومد فکر میکردیم از این خزاس.. بعد شروع کرد گفتن... اره من دکترای فلان لیسانس فلان دیپلم فلان رتبه اول المپیاد کامپیوتر سال چی چی دو بار کارافرین فلان و نویسنده فلان و بهمان و بیسار
حالا ما :|||
بعد خیلی خوب بود روانشناسی همه چی میدونست از چشمای ادم میخوند :/ ماه تولد همرو حدس میزد :// احساس میکنم کمکمون میکنه... چون بهم گفت برای چاپ کتابت منو خبر کن :| من :||
واقعا سطح مدرسه ش بالاس من سوسکم اونجا :// از من ضعیفتر هست ولی قوی تر عم خیلی تر تر تر ... شیکر خوردم من :|
کلی چیز برا پاکنویس هست... سرم و پاهام درد میکنه... مامان دیر میاد ولی میاد می بینمش خسته س میخوام باهاش حرف بزنم نمیشه.
کتابخونه مدرسمون خیلی خفنه... شور زندگی رو داااااشت *-*