اینکه جلو در مدرسه، حول محور اون میله هه بچرخم تا بابام بیاد و نرگس هی جیغ جیغ کنه و اونطوری یهویی بخنده و همه نگامون کنن من سرخ شم از نرگس فاصله بگیرم.
اینکه با کلی قربون صدقه با غزل خدافظی کنم اونم بگه نخور بابا.
حتی اینکه هروقت زهرا رد میشه با اون دوستای شاخش مث خودش جلو دماغمو بگیرم و بهش محل ندم.
اینکه کریم ابرو خفن برام ساندویچ بگیره.
اینکه هروقت ناظم اومد جیغ بزنم بچه ها خانوم اومد متفرق شید.
اینکه برا نیم نمره بیست پنج صدم پکر شم.
اینکه مطهره ناخون بکشه رو تخته سیاه و سرش هوار شیم.
اینکه کریم ابرو خفن با سیستم کلاس، امید جهان و تهی بذاره من جیغ بکشم الان ناظم میاد.
اینکه من بترکم، سنگ کلیه و سرطان دسشویی بگیرم اما دسشویی مدرسه نرم.
اینکه بزنم زیر گریه همه بگن حالا بیخیال.
اینکه بلد نباشم دینی جواب بدم بغض کنم.
اینکه برم از کتابخونه شونصد تا کتاب امانت بگیرم.
اینکه در بزنم بگم ببخشید خانوم؟
اینکه آستین گچی مانتومو پاک کنم.
اینکه همه بگن آندرو پاشو اون بالا یه بسم الله بنویس.
اینکه با ریحانه میز اول بشینیم، زارت زارت بخندیم.
اینکه من ۱۳ بشم از ۱۵ و بزنم زیر گریه و همه بزنن تو سرم که خاک تو گورت.
اینکه خانوم چیز جلو اسمم یه دایره بزرگ بکشه توش بنویسه «تقلب». منم بگم خب خانوم بلد نبود بهش رسوندم.
اینکه ریحانه از شکست عشقیاش بگه من خفه ش کنم.
اینکه هستی بیاد توی کلاس بگه سلام به همه اونایی که بهشون سلام نکردم.
اینکه برم تو کلاس بگم کی تمرینا رو نوشته... همه پوکر نگام کنن.
اینکه پامو تکون بدم، قولنج انگشتامو بشکونم، ریحانه بهم فحش بده نیشگونم بگیره..
دلم تنگ شد برا مدرسه |:
# فردا می خوام برم کوله پشتی بگیرم ... یاد اینا افتادم...