# کلاس هفتم که بودم ( دوم راهنمایی ) یه اکیپ داشتیم که افراد اصلیش سمانه و نرگس و من ( سیرِ نزولی به ترتیب وزن :| ) بودیم و ما سه تا عاشق والیبالیستا شده بودیم :| سمانه، ممد موسوی . نرگس، سعید معروف . و من، میلاد عبادی پور :| حالا چرا اون؟ 1. هیکلش :| 2. صورت مظلوم 3. صورت پریشونش . 4. صداش D:
بعد ما اون موقع ها اولین کسانی بودیم توی کل خاور میانه که اینترنت نامحدود با قیمت کم داشتیم. اون دو تا نرگس و سمانه بیشوعور سر منو شیره منو میمالیدن که برم بیوگرافی والیبالیستا رو در ارم و از فن بلاگ هاشون مطلب جمع کنم. انقد مظلوم بودم :| یعنی من همه چی راجبشون حفظ بودم دیگه. در حد تیکه کلاماشون -.-
خلاصه... روز تولدم اون سال شنبه بود. نرگس و سمانه گفتن میخوایم واسه تولدت میلاد عبادی پورو بیاریم مدرسه.. بعد ما هی نمیتونستیم جلو این و اون میلاد میلاد کنیم...مخففش کرده بودیم میگفتیم "میله" :|
من باورم نشد. نرگس رفت رو سکو مدرسه وایساد عررررربده کشید گفت من شنبه میله رو میارم... شماره شو فلانی داره... قسم خورد !
منم خل، باور کردم. تمان چارشنبه و پنشنبه جمعه رو با شوق و اضطراب طی کردم. دفتر خاطراتمو برداشتم که برام امضا کنه و یادگاری بنویسهههه.. در این ححححد :| بعد هی استرس داشتم ک اگه میاد دم در مدرسه مدیرمون دعوا میکنه منو :!
هیچی دادا... شنبه رفتم مدرسه... دم در نبود! دویدم تو کلاس... بچه ها کاغذ رنگی و بادکنک پاچیدن روم و گفتن تولدت مبارک. بعد نرگس یه "میله" با رقص میله اورد داد دستم بغلم کرد گفتم تولدت مبارک اسکول ساده من :) :|
خب چیه سیزده سالم بود فقط :'|
# بابام برا مامانم سرویس ۲۰ پارچه آگرین خریده D: داداشم قاطی کرده میگه با اون پول میشد یه سیستم درست حسابی واس ماشین خرید :|
# با کلی عربده اِزازه دادم مامانم نیم سانت ته موهامو کوتاه کنه تا از شبیخون دوستان موخوره در امان باشم.
# از امشب تا شنبه خونه مامان بزرگم صفا سیتی D: تازه امروز نیمیرم کلاس زبان D:
# بعد میلیون سال، ما شب جایی دعوتیم :|
# آهنگ دلآرام | حامد زمانی :)