بعد من وقتی میخوام فاصله میدون تا مدرسه رو طی کنم ضجه میزنم :|| خدایا منو گاو کن اگه همه جنس اینام. به یه حقارت خاصی تو خودم پی بردم اونجا که گفت مامانم عشق زندگیم بود؛ خون قورت میدادم تا داور نبینه و جایزه مدال طلا رو بگیرم تا مامانم خوشحال شه. اونجا که گفت مامانم قهر میکرد میگفت من اون خونه ای که تو براش کتک خوردی نمیخوام! ۷ سال پیش اون دلش پر ِغصه بود که باباش پشت شیشه فرودگاه نبود و من داشتم تو بغل بابام میخندیدم و بابام برام «نباتی ؛ نباتی ؛ تو دختر باباتی » میخوند.
جا داره آدم شم.