نه که خیلی اجتماعی باشم... برعکس خیلی منزوی ام و از اون دسته ادمای مزخرفی هستم ک بهم میگن ترس از اجتماع داری که هیچ ندوس راجع بهش حرف زدن را... طبعاً دیر گرم میگیرم با ادمای جدید اما خیلی روشون دقیق میشم ، وقتی هم باهاشون دوست میشم، دگ هیچی دگ شورشو در میارم... بیشتر بعنوان یه کسی میشناسنم که خوش خنده ام خیلی، و ادمای اطرافمو خواسته یا ناخواسته با حرفا و تیکه کلماتم و حرکاتم میخندونم... ولی درسته که من اینجوریم ولی اون غلط میکنه رو مانتو و صورت من توی کلاس زبان آب بپاشه ...درسته من به شوخی بهش گفتم ازت متنفرم و اون خندید، درسته من گریه کردم و هیچکس ندید و فک کردن دارن مسخره بازی میکنم اما دلیل نشد که من پی نبرم که گند زدن به شخصیت و عزت نفسم. اون هر غلطی دلش خواست کرد و گند زد به لباس من و تیچره فقط برگشت ب من گفت here is not high school...خب مرض عوضی نمی بینی چیکار کرده؟
ازش خواهش کردم روی اون صندلی بتمرگه و این کارو نکرد، من دوستش بودم! همون که میخندوندمش!
رفتم پیش اونیکه فک میکردم واقعا دوسم داره. اونم ک هیچی اصن ول کن!
گفتم از همتون متنفرم...باز فک کردن مسخره بازیه.. تیچره خندید گفت who speaks Persian? Did she want negative? ...هیچی نگفتم فقط دلم میخواست لب و لوچه اویزونمو جمع کنم. خندید گفت از کی متنفری...گفتم them... بازم خندیدن...من دلقکم؟
- قول میدم دیگه به آدما رو ندم...حالا هرکی بود ...
- منی ک حالم از علامت تعجب بهم میخوره زارت و زارت دارم علامت تعجب میذارم.
- حالم خوبه :) دارم توت فرنگی می خورم :) فقط باید رفتارمو با دیگران اصلاح کنم...دیگران و نمیتونم آدم کنم اما خودم برای پروژه آدم سازی مناسبترین کیس ام.
- اون کتاب "دختر ستاره ای همیشه عاشق" رو دیشب تموم کردم.. عالی بود..پر از عشق و قشنگی... از نشر ایرانبان امسال از نمایشگاه بخرید حتما.
- خدا با من است دیگه؟ نگم هی.