پیروِ پیرامونِ روزای قبل, مامانم مرا از خواب پاشاند که بپاشم بسوی اِسچول. چیشمانم داغان بودند, پس از نیگایی به چیشمان زیبایم, نیگایِ بد و گرخناکی بسویم اذعان داشت و سپس دهان به دشنام گشود و افزود خاک تو سرت که نمیری دکتر, من نیز لبخند ملیحی زده و سپس روی زمین ولو شده بیده بودم. وانگاه که میخواستم از خانه بیرون رفته و سوارِ "آسانگسور" شوم دعا دعا نمودم که هیچکس از خانه اش بیرون نیاید و سوار "آسانگسور" نشود, وگرنه دستم به خون آلوده میشد از برای آنکه خب قیافه ام چونان یکی بود که هیچ شباهتی به شکل و شمایل یک آدمیزاد نداشت و با یک پشگل که چشمهای پشگلی اش زارت زارت آب می آیند, زارت زارت عطسه میکند, صورتش بیابان برهوت, زارت زارت نمیتاند جایی را بیبیند, و زارت زارت فین فین میکند تا انجا که چشمهایش سبز میشوند :| , فرقی نداشت. تازه شلوار کردی فرم مدرسه بعلاوه مانتوی چیز رنگش و همانطور مقنعه ای که فقط ارتفاعش تا کف پای ادم است و موقعی که راه میروی میسابد به زمین , را اضافه کنید. خا مسلما و یقینا و بی شکا و ژِدّاً و پابوسا هرکس را که مرا رؤیت نموده باشد قتل عام میکنُییَم. بالاخره دو روز دیگر شاخ میشوند از برایمان :|
وانگاه با چیشمان بسته به اِسچول رفتیم و سرمان را پایین گرفدیم تا این هفتمی ها و هشتمی های گستاخ فرومایه مسخره مان نکنند. نصف کلاس که پیچانده بودند و نبودند. ربع نصف دیگر هم گروه سرود... هرکس نیز از راه می رسید می آمد میگفت تو چرا داغانی؟...نیم ساعت اول هم تا هشت و نیم معلمان از فقدان بچز سواستفاده نموده اند بساط غیبت را فراهم نموده و سپس معلم ادبیات آمده و میگوید به جای اینکه امتاحان تاریخ ادبیات و آرایه را فردا بگیرم همی الان میگیرم . بچز جیخ جیخ نموده و فرمودند ما هیچی نخونیدیم. من خوشال بودم اما...خا گند میزدم و از استرس جانگدازش خلاصی می یافتم, فلذا امتاحان را با آغوش باز پذیرفته و برگه ام را error 404 not found وار (یه حس غریبی قالَ دابل آر بید :| ) تحویل دادم. ۱۷ شدم با چیشمانی کور -.- وانگاه زنگ خورد و غزل با دیدنم فرمود داداچ برو زنگ بزن بیان دنبالِد شبیه عاغا محمدخان قاجار شدی :|| (عکس شهلا و دلربای عاغا محمدخان) عاغا خیلی بهم برخورد، پاشدم رفتم زنگ زدمT_T اولین بارم بود و بی شک اخرین بارم خواهد بود چون آن دفتردار پشگل کلی منت سرم گذاشت فلذا عمرا دیگر ازش چیزی بخواهم. خا بی فرهنگ بی شوعور زشت از جیب تو پول تلفن اِسچول را نمیدهند که.
غزل پوکر وار پرسید چرا نمیروی دکتر خاعرم؟ من نیز در جواب فرمودم میترسم. گفت خا مرض داری به اِسچول می عایی پشگل چَشم؟ من نیز فرمودم خا پشگل مغز گر میماندم عندرون خانه مرا میبردند دکتر. لبخند ملیحی زد, خاک بر سری گفت و رفت.
- توی موزیک دونی گوشیم, داشتم اهنگ زین عزیزمو میگوچیدم, بعدش خواستم خروج را بزنم, اچتباهاً حذفو زدم :|| و حال ندارم بروم دانلودش کنم عاخر :|| مصیبت جانگدازیه میدونم خودم :|| حالا باید انقد بهرام و حامد همایون و احسون و پازل و یاس بگوشم که بمیرم :||
و بالاخره طلسم چندساله شیکسته شد و به دکتر رفدم به شرطی که آمپول ننویسد D:
- خوش به حالِدان اگر داداچ بی فرهنگ و پشگلی مثل داداچ بی فرهنگ و پشگل من نداریدون تا هی بگوید خوب اسی (اسچول منظورشه :|| ) رو پیچوندیا و پشت بندش یه چشمک بزند.
ولی خا عاخر دیگر تا کلی روز دیگر اسچول نمیروم.
عاغا پابوسا اگر تا چارشمبه چیشمانم همینطور پشگلی ماندند خندوانه نیمیروم -~-
-تا من مریض شدم میوه هایمان تمام شدند :||
- فرزانه زنگ زده میگه من ۱۰ شدم تو غصه ۱۷ ات را نخور داداچم :||
- مثل بچه های ابتدایی پیک نوروزی داریم. از همه درسا ۲۰ تا سوال تستی. این وسط کار و فناوری عم خودش را عادم حساب کرده و برداشته سوال داده :|| بزنم این دهنِ منِ ژر بدم :||
- موزیکدونی گوشیم ترکیده و زارت زارت قطع میشود و زارت زارت وصل. داداشم گفت صدا اهنگ میاد... آن اتاق بودم داچتم آنشرلی میدیدم فلذا گفدم اون دکمه روی هندزفری رو بزن قطع میشه. اما اینکار را نکرد و نشست اهنگایم را گوچ داد :| سوالی که ساعتهاست ذهن زیبایم را به خود مچغول کرده این است که واقعنی فحش های لیتو و خلصه هایم را گوچ کرده؟ نههههههه بابا زر نزن خواعرم :||
- زین پس تا سیزده ب در, خودم را با عاهنگ و کتاب خفه میکُنییَم بای :*