آنشرلی رو تموم کردم بالاخره و چ رنجها ک نکشیدم عندرون آن راه :!
بابای من یه دوس داش خعلی دوسش میداش :* ولی متاسفانه فوت میکنه در سن کم متاسفانه تر و بابای من بهترین دوستشو از دست میده. ایشون آبادانی بودن :* فقط یه بارم اومده بودن خونه ما یعنی کلا تهران. یادش بخیر برام این عروسکه رو اوردن :* با یه لاک صورتی :* ک آثارش عندرون فرش راهرومون کاملا زیبایانه, شهلا و دیلربا معلومه :|
• دبیر هنرمون یه کار گفته باز :/ یه چهره ب اندازه A4 رو باید با راپید رنگ کنیم؛ فقط هم با نقطه رنگ کنیم. یه چی توی مایه های هف میلیارد نخطه :|
• دیروز بهمن بهم گفت معنی sake of god رو براش گوشه کتابش بنویسم . معنیش میشه توروخدا. منم نوشتم "فانوسا" براش. تلافی اون ضربه جانانه و مردافکنی ک با لبه پنجره ب شقیقم اتفلق افتاد :||
• امروز بچه ها رفته بودن اردوی قم مدرسه تقریبا خالی بود. سر زنگ فناوری اهنگ گزاشتیم :|
• وقتی برا این استیکرا دماغ میزارم زشت میشن ... ببینید عاخه :-\ اه ایی.
• من نمیتونم عصبی و ناراحت باقی بمونم هرگز چیرا؟
• وای ایی نه شنبه امتحان ریاضی پشگل :-\ برات استیکر زشت دماغو میزارم تا بمیری.
• وای دیروز امتحان عربی :/ نمیدونم تایپیست سوالا کدوم کندذهنی بوده. همه متناش این شکلی بود:هاذانکثافتاناهاهایای؛ ماعم پوکر زشت :-/ و این صوبتا :/