۲۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

واهیـ!

جدیداً به هرکی/چی که دوسش دارم فکر میکنم، فکرِ این میاد تو سرم که من که قراره بمیرم!! این شادی و خوشحالی موقتیه!!

× نمیدونم ولی واقعا از لحاظ سلامتی مشکل دارم |: امروز خودمو وزن کردم ۴۷ کیلو... با ۱۶۳cm قد جداً جالب نیست :| ظاهراً رنگ پریده ام فقط ولی باطناً گودبای لایف طورم ^_^ #تاثیراتِ مادرِ شاغل

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۳ شهریور ۹۶

Busy but happy andromeda ^~^

داداش من بی خاصیت ترین پسر دنیاست. بیست و سه چار سال عمر داره دو تا دونه کار مفید نکرده تو عمرش. خاصیتش همینه که به پر و پا من بپیچه و من و سین جیم کنه و بره فوتبال و عاشق رانندگی باشه. جاست دیس اند ناثینگ الس ریلی.

چرا؟! چون از بدو تولد دارم التماسش میکنم بره برام سی دی فتوشاپو بخره :| 

آخرم کلی اون سرم داد و بیداد کرد و منم سرش جیغ جیغ کردم و آخرم مامانم خرید :| 

تا ۸ و نیم که کلاسم تموم شد با داداشم حرف نزدم، نکبت. والا پررو اَچکِ منو در میاره :| 

چجوری با هم اشتی کردیم؟! دست من خورد به یکی از دکمه های ضبط ماشین، یه اهنگ قاسم ابادی پلی شد جفتمون پکیدیم 😂 بعدشم باهم شیرینی و شربت ازدباج امام علی و حضرت فاطمه رو خوردیم :| 

بعد که ۸ ونیم رسیدم خونه تا ۱۰ و نیم داشتم زور میزدم فتوشاپ نصب کنم. بعدم با کمکهای شایان علی نصب شد 😂 

بعدم در همون حین یه لوگوی مکش مرگ برا دریم کچرای ثریا زدم و با عمه م برا داستان جدیدم هماهنگ میکردم و همزمان به زنداییم و مهلا تبریک میگفتم تولداشونو و التماس دعا به معصومه و هما :/ بعدم با ویدا در حال خوارزمی حرف میزدیم با زهرا درباره فرم مدرسمون.. بعدم اینستای اکانت دریم کچرا  و اباد کردم. 

آخرم دیگه هنگ کرده بودم چراغو خاموش کردم آهنگ گذاشتم از اون رقصای مخصوص خودم کردم 😂

خندح طلخ من عذ گریه قم عنگیذ طر عصد چون شنبح میدطرم ذبان دارم :|

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲ شهریور ۹۶

بپرم دوباره دستاتو بگیرم، بگم عاشق تو ام عزیزترینم...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • آندرومدا :)
  • چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان