۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است

نابینا بود

به قول من کور بود...از مزایایش میگفت " وقتی آدم چشم بند داره بهتر میتونه توی دوربین نگاه کنه. من مجبور نیستم مثل بقیه یه چشمم رو ببندم."


کتاب / اختراع هوگو کابره / برایان سلزنیک

این کتاب باعث تحولات جدیدی در عرصه رمان نویسی شده... سبک جدیدی رو به نام " سینما رمان" به کار برده که به نوعی داستان هم تصویر محوره و هم متن محور... شخصا دوسش داشتم... قشنگ بود و نوجوانانه=) توصیه میشود به اونهایی که به رمانهای کوتاه و غیر کلاسیک علاقمندن. ژانر معمایی میباشد =) و اینکه سیر داستان اگرچه خاص نباشه اما بی شک حقایقی که از پشت پرده بیرون میان واقعی و اسرار آمیزن... این کتاب تهش به شما یه لینک میده از حقیقت ... نه جدی یه لینک میده بهتون ... بر اساس این رمان یه فیلم تقریبا معروف ساخته شده.

پی نوشت:

خیلی دوست دارم اثر بعدی نویسنده اش رو بخوانم ... اسمش " شگفت زده " ست.

  • آندرومدا :)
  • جمعه ۱۷ دی ۹۵

فقر مطلق چشمهایت *1*


من همان خورشیدی که از مشرق چشمهایت طلوع میکنم و از مغربشان غروب، محو میشوم و توی ظلمات نبود خودم فرو میروم. 

همانکه شبها به قرص ماه  دلت میتابد و صبح، باز همان طلوع چشمهایت میشود.

.

.

.

.

.

مجموعه دلنوشته ـ " فقر مطلق چشمهایت" ـ آندرومدا (جودی

  • آندرومدا :)
  • پنجشنبه ۲ دی ۹۵
• I set fire to the sky; Yeah, exactly me •
هشتگ
نویسندگان