دیشب چون رفتم حموم خوابم پرید |: فکر کن شب امتحان بود اون وقت من داشتم موهامو اتو می کشیدم D: تا خوابم ببره ساعت ۲ شد. ساعت ۵ باز پا شدم درس بخونم. ولی چون کم خوابیدم استرس داشتم مغزم نکشه ، اشکم در اومده بود خلاصه |: بعد صبح که پا شدم زیر کتری رو روشن کردم دو ساعت منتظر وایسادم جوش بیاد بعد فهمیدم فقط آبِ جوشه و چایی توی قوری نیست |: چاقو اره ای رو گرفته بودم دستم داشتم کارو تموم میکردم که یادم به هات چاکلت افتادم. هیچی دیگه کله سحر قبل امتحان هات چاکلت خوردم |: 

چقد صبحا هوا شبه . ( |: فردریش نیچه )

صبح هم که داشتیم میرفتیم ماشین تصادف کرد ماشین ما نبودا ولی ما سه تا اون پشت داشتیم کرکر میخندیدیم بعد سپر یارو کلا کنده شده بود |:

امتحان عم که ۱۹ اینا میشم. 

من خوابم نمیبره و دلم خواب میخواد |: هیچ جا رو نمی بینم سرگیجه دارم هیچی نمی شنوم و نمی فهمم -_- تازه ناهار یه چیز من در اوردی و چرت بود که داداشم درست کرده بود و مجبور شدم ۳ تا مایتابه رو علاوه بر ظرفا بشورم -_- کت و کولم کنده شده و دستانم پوست پوستی شده -_-

اه ایش عر ایس تف -_-

فقط ۵ تا امتحان مونده فقط :|||||||||