من دلم میخواد باز باهم آبنبات چوبی عنبه ای بخریم از غصه پولِ به فنا رفتمون بین هم تقسیم کنیمشون و اون مزه زهرمارش که بازم چسبیدو تحمل کنیم.

من دلم میخواد ملخ ببینیم جیغ بزنیم. 

میخوام مث کوالا بریم بچسبیم به شیشه کتابفروشی.

میخوام هروقت اذان داد جفتمون جیغ بزنیم ززززننننگ خوررررد بریم سر کلاس.

دلم میخواد ساعتتو بپیچونم.

دلم میخواد سر دفتر کامواییات باهم ذوق کنیم.

دلم میخواد برا هم کتاب کادو بدیم. وای یادته؟؟؟ چقد قر و فر ریختیم براش. چقد فک کردم چجوری کادوش کنم! 

دلم میخواد سر آهنگای لیتو و خلصه مسخره بازی در آریم. یادته میگفت خودمو خفه کردم دنیا جهانبختم چقد زار میزدیم از خنده؟ 

دلم میخواد باهم عکسنوشته درست کنیم.

دلم میخواد سر کلاسای ۵شنبه کنار هم بشینیم هیچی نفهمیم بعد مث چی همو نگاه کنیم.

اون دفترچه قرمزی که بهم دادی قشنگترین دفترچه عمرم بود. توش کلی شعر و جمله خفن نوشتم.

+ این روزا سخت ترین روزای زندگیمن. تنهایی عجیبی که حسش میکنم سختیشو شدیدتر کرده. وحشتناک در جدالم رفیق. کَمِت دارم رفیق؛ خیلی.