بعد مدتها از اون گریه های هر روزه خلاص شدم و امروز با تمام وجودم خندیدم. واسه درس امادگی دفاعی شده بودم مدل :# از اون ماسک شیمیاییا زده بودم و با لباس ضد رادیو اکتیو. خیلی شهلا و دلربا شده بودم به واقع :# بچه ها مرده بودن از شدت خنده. بو میداد ماسکه :# موهام بعد برداشتن ماسکه :#

• با مهدیه که از خنده نابود شده بودیم. اون به روی زمین نشستن من می خندید من به اونجوری نشستنش :# تازه همه پاستیلاشم خوردم :° تازه تولد نیکی عم بود، پاستیل نوشابه ایای اونم زدم بر بدن *_*

• با اینکه فاینالمم گند زدم ولی واقعا هیچی نمیتونست حال خوبمو خراب کنه جز رفتن هانیه. هانیه هم مث من داشت زجر می کشید تو این مدرسه :# که کلا لفت داد از مدرسه مون.

• زنگ اخرو همه پیچونده بودن. طوریکه معلم که حرف میزد صداش اکو میشد تو کلاس :#

• Dernie danse | indila

• کانال andromedaschertoperts