دیشب تا ۱ و نیم اینا بیدار بودم و داشتم طبق معمول فکر و خیار میکردم :| توقع داشتم صبح که اول مهره و اینا خیلی رمانتیک طور پا شم و اسلوموشن وار از تختم بیام پایین :| اما خب کاملا بر خلاف تصورم با لگد بیدار شدم و قیافه ای جنگلی طور و آمازونی وار چونان گرسنگان اتیوپی ... تا به خودم اومدم ساعت بیست دیقه به ۷ شده بود :/ من فس فسو نبوددددم آقا :/ ریحون زنگ زد عربده کشید چرا نمیای :/ درحالیکه من نه مقنعه پوشیده بودم نه کتونیامو :// مث زامبیا مقنعمو سر کردم ، چونه ش تنگ بود در یک عملیات انتحاری تا سه سانت پارش کردم و زامبی تر تر کفش پوشیدم. ریحون میگفت ماشینشون ابیه..‌ حالا من تو خیابون ویلون و سیلون یه ماشین آبی... حالا یه پیکانه ابی اسمانی بود هی دور و ور اون می پلکیدم تا ریحون خانوم سرشو از یه شاسی بلند لاکچری بیرون اورد.. کور خانوم اون سرمه ایه نه ابی.

- مدرسشم خیلی اوجل بود شیک و نوعه خلاصه بچه هاشم خوبن، چون خرخونن ، سال بالاییا ما ها رو اذیت نمیکنن *-* یه بوفه ای داره که *-* دسشوییا دل باااااااااااااز D** 

- معلماشم بد نیستن. هندسش که تا نیم ساعت مث زامبیا تو سکووووت کامل راه میرفت ما رو می نگریست -_- دبیر ادبیاتشم با جوراب شلواری اومده بود :/ دبیر ریاضیه فوق العادس *-* دبیر شیمیش عم خب خیلی واسه ادم کار درست میکنه ناموسا... مردم من داداچ چه وضه؟؟

- کلاس زبان عم شروع شد. تیچر قبلیس *-* منشیه عم باهام فل این لاو شده :))))))))

- هرچی درس مزخرفه فردا داریم *-* فقط شیمیش سنگینه فردا... ثنک گاد .

- وبلاگم زود زود و بیچترِ بیچتر تر آپ میشه چون زر برا زدن زیاد است داداچا موقع مدارس :/