ازش متنفرم از همه چیش از هرچی که به اون مربوط میشه. حق نداره منو اونجوری صدا بزنه تنم یخ بزنه کف دستام عرق کنه حق نداره نداره نداره حق نداره لپ منو بکشه هول کنم آخه مگه من چیم مگه من سنگم که هیچی نگم هیچ کاری نکنم، دست و پا چلفتیم ، فقط سرمو میگیرم بالا زل می زنم بهش میگم چقدر دستات سرده. بخنده دستشو بماله به صورتش بگه من؟؟ اخ اخ من از صورتشم متنفرم از خط کنار ابروش خط کنار شقیقه ش. متنفرم که یه کلمه حرف میزنه جون میدم‌. متنفرم که وقتی کلاهمو میپوشه حالم بهم میخوره، تهشم دلم میلرزه، باز حالم بهم میخوره کلاهو پرت میکنم گوشه کشوم سر خودم جیغ می زنم حق نداری بهش دست بزنی فکر کن نجسه فکر کن پیاز پخته س که ازش متنفری بغض میکنم خاک تو سرت خاک تو سرت اون کیه که تو براش ذوق میکنی؟؟ اه اه گمشو گمشو گم گم گم شو گورتو گم کن از زندگیم... برو برو برو توروخدا برو جون خودت جون من گم شو از زندگیم... من به تو پیچیدم یا تو به من؟؟ اصن اصن هرچی برو اقا برو گم شو این حق من نیس فقط ۲ بار توی ۳۶۵ روز سال ببینمت و بقیشو من بمونم و یه مشت صحنه و خاطره عوضی تر از خودت...