۲۲ خرداد غزلو گرفته بودم بغلم. بهش فحش میدادم. بهم فحش میداد. قرار بود همو دیگه نبینیم. چون اون سه سال اخرو میخواست دولتی بخونه ، من نمونه دولتی.  روز اخر بود.

حالا من نمونه دولتی قبول شدم. اما نمیرم. بهم میگن عُرضَشو نداری. منم رون پامو نیشگون میگیرم تو دلم میگم به درک! میگفتن عرضه معدل ۲۰ نداری، ۲۰ شدم. میگفتن عرضه قبولی نداری اما قبول شدم. 

اما نمیرم نمونه. به هزارو یه دلیل... حرفاشون... هزینه هاش... کلاس زبان... ادمای جدید...بالاشهریای مزخرف... مدرسه پر حاشیه... 

میکپم تو همون دولتی. مث قبل با غزل همون سر لیتو و کِیسای مناسب ازدواج و اپِ آیرو موزیک بحث میکنیم...

هیچم به روم نمیارم که میتونستم بهتر باشم... همه اون رویا های نجوم و هوا فضا هم باد هوا :))

.

* خدا مرسی که تکلیف آدما رو روشن میکنی. دمت گرم.