- امروز اخرین امتحان بود خداروشکر. ب امید ریحانه رفته بودم سر جلسه. معلممون جای ریحانه رو عوض کرد T_T من همینجوری پوکر زل زده بودم ب رفیعی ک اومد بغلم نشست T_T داداچ اون میانگین نمراتش سه عم نیس اون خب T_T این چ کاریه با من میکنی T_T 

- موضوع یه درس کتاب مطالعاتمون ازدباجه :-) درسی ک گروه ما قرار بود کنفرانس بده امروز. ما عم رفتیم بالا. معلممون نشسته بود. بحث ازدواج بود و اینا. نرگس ب من گفت بیا بریم. منم گفتم بیا بریم ازدباج کنیم. معلممون ی نیگا کرد ب من وانگاه ب اطراف پاشیده شد :||| نرگس اشخال هی مسخره بازی در میاورد میگفت خانومم بیا بریم پفیلا بخریم

- مدرسمون سیب زمینی سرخ کرده میفروشه. دو تا دونه پشگل میریزه تو کاسه یه سس عم میچسبونه تنگش, میگه سه و پونصد. نرگس گفت ب مسؤل بوفه ک گرون میدین. میشه هزار بدیم کم بریزید؟ زنه گفت هزار فقط پول ظرفشه. مام گفتیم خانوم بریزید کف دستمون :-! برو ای گدای مسکین :-!

- امروز باید با سفال کتیبه درست میکردیم واسه هنر. من ب معلممون گفتم اسم رمان زیبا و بی نظیر عم را بنویسد گفت جا نمیشود گند زد در ذوقم T_T

- امتحانامو گند زدم T_T مخصوصا مطالعات و دینیو . چ خوب ک قرار نیس برم انسانی T_T 

- اخ ژان امروز میروم مانتو میخرم :-*

- برای "پرستو" دعا کنید. ریحانه امروز داشت براش هق میزد.