این دو روز با تمام وجودم خندیدم. واقعی واقعی. همیشه خنده هام واقعین. اما این بار بلند بودن...از ته دل...از اونا که ادم از روی صندلی میفته :]

چندسال پیش ؛ بچه بودم؛ فیلم "آخرین مجرد" تازه اومده بود بیرون. یادمه سر یه صحنه خیلی زیاد مُردم از خنده در حالیکه از صندلی افتادم پایین :] داداچ داچت پوکر نیگا میکرد.

این دو روز جودی آبوتِ مدرسه شده بودم. پس از مدتها موهامو از دو طرف بافتم و میپنداشتم شبیه دوشنبه بیده باشم D:  

• امروز چهاردهمه؟نه سیزهه.  پ سیزده روز دیگه تا مشهد :] 

لامصب امسال خیلی پول میگیرن :| دو برابر پارسال :/ صد تومان کلاسم ریاضی هم رو شاخ بابی جان بیدِس. تازه شانس آوردم هنوز موعد واریز شهریه کلاس زبان نرسیده :\ وگرنه یقینا باید در حسرت مشهد میموندم. ولی خب از یه طرف بخاطر مشهد رفتن عروسی پسر داییمو نمیرم -.- به هر حال من هیچ جا رو با مشهد عوض نمی کنم و از این بابت کفش مَفش و اینا راحتن واسه عروسی :') چقد فداکارم من ^^ اسطوره ایثار و از خودگذشتگی :'''''')

امام رضا فانوسا بطلب :||||||||

ولی خب تمیزه دیگه هتل و ایناش. پارسال که برده بودنمون اردوگاه تازه خارج از شهر :|| عَد ما رفته بودیم اونجا چاهاش زده بود بالا :/ ولی خب زهرا میگه این هتل جدیده خعلی تَر تمیزه. به قول بعضیا تِرکِ تمیزه :) زهرا عربده میکشید میگفت میشه تو دسشوییاش زندگییییییی کرد :| 

وای خدای من سومین بار مشهد رفتن میتونه چجوری باشه؟ عرررررررررربده آیم خوشحاااااااااااال :) 

• امروز وسط تمرین تئاتر، بچه ها اومدن گفتن خانوم گفته بیا بالا ده دیقه درس دادم باز برگرد پایین. منم لباس تئاتر تنم بود :/// چادر یکیو برداشتم با اون لباسا رفتم سر کلاس نشستم. کرکر خندیدن بِم ...آلسو دبیر :| 

• امروز بابام ۳۲ دیقه دیر کرد -.- 

• نزدیک شونصدهزارلاک و انواع و اقسام زیورآلات اندرون کمدم جای گرفت و مرا بیش از پیش عربده کشان ساخت.

• برخلاف این هفته ای که گذشت، هفته ای که داره میاد بسیار تیاصنیتبحیتینستصحپصسجپسخسوسهسویهصوخدسجسچیخیوخسچحه :) مسلما هفته ای قهوه ای تر از شنبه ای که امتحان دینی ، یکشنبش امتحان دفاعی و سه شنبش میدترم زبان اندرونش داره، نیست خب یقینا ... نیس خو دیگه قهوه ای تر :)

• واقعا دیگه 'دشمن عزیز' داره حالمو بهم میزنه چرا تموم نمیشه شونصد ساله :) در عوض 'سیگار شکلاتی' رو تموم کردم 🙌

• اگه اهل موزیک خارجکی هستین some body I used to know از Gotye و Kimbra شدیدَنات و عربده کشان پیشنهاد میشود :)

• خیلی چیزا بود که میخواستم بگم ولی یادم رفت.

• آها...از این به بعد سکته میکنم تا بالاخره جمعه ها ساعت ۱۱ شب بشه و برنامه مورد علاقمو از شبکه چهار (:/) ببینم. در این حد روانیش شدم که همین الان یه دفتر گنده براش برداشتم تا حتی اگه مجریه اب دهنشم قورت میده بنویسم توی دفتره :')

• اگه غزل نیاد مشهد بدبخت میشم :') با کی بریم سوتی بدیم بخندیم؟! با کی بریم بگیم 'آقایی ، آب شیرموز میدی' ؟! :') با کی ، رفتنی تا صب توی قطار ضعف بریم از خنده؟ با کی برگشتنی تمام طول راهو بگیریم بکپیم از خستگی؟ با کی بریم دستبند مسخره پونزده هزار تومنی بگیریم و پشت بندش عربده بکشیم؟ با کی سر به سر اون کنه هایی بذاریم که از دم مغازه های عطرفروشیشون عربده میکشن خانوم بیا عطر بخر؟ با کی ۵ روز تمام چیپس و دوغ بلمبونیم :'') غزل بیا فانوسَنی :')

• مطلبی که امروز کشف کردم این بود که دیروز که با تمام وجودم خوردم زمین تمام نیم تنه چپم کاملا نابود شده. دیروز فکر میکردم فقط زانومه که ترکیده. امروز فهمیدم کتف چپم عم میایهقومیچیخییویه شده :') وقتی کسی حتی روش دست عم میکشه عربده میکشم سرش =\ 

 قالَ الْیاسُ: رپ یعنی آرمان. از زیر زمین پرواز به اوج آسمان.

• ربطشم به خودم مربوطه -.-

• پیش بسوی ۵۰ ستاره روشن :')